×
×

دعاوی قابل طرح در هیاتهای حل اختلاف اداره کار

  • کد نوشته: 34316
  • ۱۴۰۰-۰۹-۱۶
  • ۰
  • لیکن در ادارات کار بررسی صلاحیت ذاتی تا ‏حدی مغفول مانده است. و برخی از هیات‌های تشخیص و حل اختلاف که صرفا صلاحیت ورود به دعاوی کارگر - کارفرما ‏را دارند وارد دعاوی مشابه می‌شوند که در ماهیت امر،دعاوی مقاطعه کاری و پیمانکاری هستند.
    دعاوی قابل طرح در هیاتهای حل اختلاف اداره کار
  • تبلیغ هدفمند

    به موجب ماده ۱۵۷ قانون کار مصوب سال ۱۳۶۹ ، دعاوی فی مابین کارگران وکارفرمایان توسط هیات‌های تشخیص و ‏حل اختلافِ ادارات کار مورد رسیدگی می‌شوند. هیات‌ها در بدو ورود به دعوا می بایستی صلاحیت ذاتی خود را ‏بررسی کنند. همچنان‌که قضات بر اساس ماده ۲۶ قانون آیین دادرسی و کارشناسان رسمی بر اساس ماده ۳۰ قانون ‏کارشناسان، صلاحیت ذاتی خود را قبل از رسیدگی احراز می‌‌کنند.

    دعاوی قابل طرح در هیاتهای حل اختلاف اداره کار

    لیکن در ادارات کار بررسی صلاحیت ذاتی تا ‏حدی مغفول مانده است. و برخی از هیات‌های تشخیص و حل اختلاف که صرفا صلاحیت ورود به دعاوی کارگر – کارفرما ‏را دارند وارد دعاوی مشابه می‌شوند که در ماهیت امر،دعاوی مقاطعه کاری و پیمانکاری هستند.


    غفلت این دسته از ‏هیات‌های تشخیص در احراز رابطه کارگر -کارفرمایی موجب شده است که در تصویب آیین نامه اجرایی قانون دیوان ‏عدالت اداری سال ۱۳۸۵ در بند ۲ ماده ۱۰ لزوم رسیدگی شکلی به آراء صادره وضع و مقرر گردد . لذا اینجانب ‏بر آن دیدم که معیارهای احراز رابطه کارگر و کارفرما را ذیلا تشریح نمایم. تا هیات‌های محترم تشخیص و حل ‏اختلاف مطالعه و عندالزوم مورد نقد قرار دهند. تا مورد استفاده عموم کارشناسان قرارگیرد. لذا در قسمت‌های بعدی ‏این ناگفته معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی در قانون کار را تشریح و به سمع و نظر خواهم‌رساند.


    معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی
    برای برقراری رابطه کارگر کارفرمایی باید تبعیت کاری بین کارگر و کارفرما وجود داشته باشد. تا بتوان رابطه آن‌ها را ‏رابطه کارگر کارفرمایی تلقی کرد.تبعیت یک مفهوم نسبی است و آن وضعیتی است که شرایط مادی ‏اجرای کار توسط کارفرما به کارگر تحمیل می‌گردد، این شرایط می‌تواند مربوط به زمان یا ساعات ‏کاری باشد که توسط کارفرما تعیین می‌گردد. یا محل اجرای کارباشد که در قرارداد مشخص میگردد ‏که کارگر الزام به حضور و انجام کار در همان محل و همان ساعات دارد. این عوامل نشان‌دهنده ‏تبعیت کارگر به نظام سازمانی از لحاظ زمان و مکان ارائه خدمت یا ابزار کار می‌باشد. همین تبعیت، ‏تعهد کارگر را به وسیله و نه به نتیجه تبدیل کرده است. اما آزادی شخص در اجرای کار از حیث ‏زمان و محل تعهد به نتیجه است. مانند خبرنگاران که نسبت به مدیران مسئول مطبوعات تعهد به ‏نتیجه دارند. پس رابطه کارگر و کارفرمایی بین خبرنگار و مدیر مسئول وجود ندارد. مگر آنکه ‏تعهد خبرنگار به وسیله باشد . یعنی ملزم به حضور مستمر چند ساعته و انجام کار محوله در محل ‏دفتر نشریه و روزنامه باشد . در تعهد به نتیجه عملا رابطه مقاطعه کاری و پیمانکاری و یا ارائه ‏خدمات خاص است. مانند ارائه محصول کار توسط خبرنگاران به نشریات که مشتمل بر تهیه خبر ‏و آگهی و رپرتاژ با قابلیت چاپ و انتشار است..

    معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی
    برای برقراری رابطه کارگر کارفرمایی باید تبعیت اقتصادی بین کارگر و کارفرما وجود داشته باشد. کارگر از لحاظ ‏اقتصادی تابع کارفرما است و به حساب کارفرما و به دستور و خواست او کار می‌کند و در مقابل ‏مدت کار معین ،حق السعی دریافت می‌کند. به همین دلیل درصورت وجود رابطه کارگری و ‏کارفرمایی، سود و زیان کار ، مستقیماً به کارفرما بر می‌گردد. ولی در قرارداد شراکت یا پیمانکاری ‏تحمل سود و زیان برعهده انجام دهنده کار است که تعهد به نتیجه دارد. در رابطه بین خبرنگار و مدیر ‏مسئول نیز این ملاک وحدت وجود دارد. چنانچه محصول خبرنگار که تهیه خبرو آگهی و گزارش ‏است به لحاظ فقدان مستندات و یا به دلیل عدم انطباق با الزامات حکومتی قابل چاپ و انتشار ‏نبوده باشد، زیانش متوجه خبرنگار است. در تبعیت اقتصادی، کارگر ابزار و وسایل کار و مواد اولیه ‏را برای انجام کار از کارفرما دریافت می‌کند؛ و از این حیث اتکای شدیدی به کارفرما دارد و از او ‏تبعیت می‌نماید. در حالیکه در تعهدبه نتیجه چنین اتکایی وجود ندارد. شخص خود ابزار و وسایل ‏کار و مواد اولیه را تهیه میکند.

    معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی
    برای برقراری رابطه کارگر کارفرمایی باید عقد معوض بین کارگر و کارفرما وجود داشته باشد. قراردادکار بین ‏کارگر و کارفرما عقدی است معوض و از این جهت با هبه و برخی از عقود غیرمعوض تفاوت دارد؛ ‏شرط معوض بودن قرارداد کار و موضوعیت آن بیشتر به وابستگی کارگر به کارفرما باز می‌گردد، به ‏این معنی که معوض بودن قرارداد کار و پرداخت مزد از سوی کارفرما به کارگر از آنجا مهم است ‏که در واقع نشان دهنده وابستگی اقتصادی کارگر به کارفرما می‌باشد و چنانچه شخصی ‏بنابرانگیزه‌های اخلاقی و نیکوکاری و به صورت افتخاری و تبرعاً برای مؤسسات عام‌المنفعه یاخیریه ‏کار کند، نمی‌توان او را کارگر آن موسسه تلقی نمود. برای مثال، اشخاصی که در پایگاه‌های ‏مقاومت بسیج و یا مراکز امداد همگانی در زمان بروز حوادث طبیعی نظیر سیل، زلزله، آتش سوزی و ‏یا هنگام بروز و شورش و حتی در هنگام جنگ، بنا بر تعلقات ملی میهنی خود به خدمت می ‏پردازند و یا در اجرای قوانین خاص، اجباراً به انجام کار معینی مجبور میشوند، مشمول تعریف کارگر ‏نمی‌شوند. ما به ازای مادی یا همان عوضی که کارگر در برابر انجام کار، دریافت می‌کند، ‏‏«حق‌السعی» نامیده میشود که همان مزد به معنای اعم است که مشتمل بر مزد به معنای اخص و سایر ‏دریافتی‌ها و مزایای کارگر است. ماده ۳۴ قانون کار مصوب ۱۳۶۹، کلیه دریافت‌های قانونی ‏کارگر را «حق‌السعی» نامیده است و آن را اعم از مزد یا حقوق، کمک عائله‌مندی، هزینه‌های مسکن، ‏خواربار، ایاب و ذهاب و مزایای غیر نقدی، پاداش افزایش تولید، سود سالانه و نظایر آنها ‏می‌داند.درحالیکه در رابطه پیمانی (تعهدبه نتیجه) حق السعی (حق کار) موضوعیت ندارد. ‏سعی(کار) به خودی خود حق ایجاد نمیکند. بلکه حاصلِ سعی بایستی از شرایط و مشخصات خاص ‏برخوردار باشد.
    مانند محصول کار خبرنگار برای نشریات و مطبوعات و هوالمستعان

    نویسنده: رمضان کریمیان مدرس وکارشناس رسمی دادگستری

    اخبار مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *