چشمان اشک بار, التماسهای غم بار, ترحمهای حسرت بار؛ پوچیها سهم من ومن ومنها ست بار زندگیام سنگین نیست فقط تن خسته ی خودم را یدک می کشم آغوشم لبریز از التهابی است که خاموش ماند تکه تکه ترک خورده ام روز و شبی در سرما مردهام و تیتر روزنامهها شدهام شهرتم به رخ جهان کشیده می شود که حتی شهرداری هم جمعش نکرد…..
یکی از پر بحثترین ماجراهادر زمینه آسیبپذیری اجتماعی، کارتنخوابهای زن هستند افرادی که به دلایلی زندگی خود را در یک متر جا در گوشه ای از خیابان خلاصه کرده اند مجرم نیستند اما دلیل ارتکاب جرم شناخته می شوند عوامل متعددی همچون فقر , بیرون رانده شدن و یا فرار از خانه باعث شده است که متاسفانه به کارتن خوابی و اعتیاد روی بیاورند
در این گرمای شدید و شرجی ساعت دو ونیم سه بعدازظهر تابستان در یکی از خیابانهای شهر گرگان با پسر بچه ی دو سه ساله روبه آفتاب بی جان و بی رمق دراز کشیده است و هر از گاهی بخاطر آزار و اذیت مگسهای مزاحم یه تکانی مختصر را تحت الشعاع خود قرار داده و به پهلوی دیگر می شود بی خیال دنیا و بچه ای است که کنارش زیر آفتاب سوزان گرسنه به عابرین پیاده از بابت دلجویی و ترحم می نگرد هردو خسته اند هم مادر و هم فرزند .
آرام آرام به آنها نزدیک می شوم پسرک دستش را به سویم دراز میکند و من شکلاتی را به او هدیه می دهم و ساندویجی که از قبل تهیه کرده بودم با ولع شروع به خوردن میکند در حین خوردن مادرش را صدا میزند و بعد صدا زدنهای مکرر زن از جایش با سختی بلند شده و با یک چشم بسته و یک چشم باز مینشیند با دیدن من جا خورده و اول از همه با کارتنی که بغل دستش بود شکم خود را میپوشاند و التماس کنان این جملات را تکرار میکند: من گرمخانه نمیروم از هرچی مرکز نگهداری بیزارم آنها باما رفتار خوبی ندارند کنارش نشستم و آرامش کردم گفتم از من نترس من کاری به کارت ندارم فقط آمدم باهات درد ودل کنم زن نگاهی تندی به من کرد و گفت: هرکسی میخواهد با ما سرصحبت را باز کند اینطوری وانمود میکند که با ما دوست هستند و میخواهند به ما کمک کنند اما همین که از ریزه کاریهای ما سر در آوردند آن وقت سود استفاده و مکان یابیهایشان شروع میشود.
راضی به مصاحبه نمیشد اما خودش روایتگر داستان تلخ زندگیاش میشوداستان هولناکی که پسر عمویش برای او رقم زد بعد از فوت شوهرش تصمیم میگیرد روی پای خودش بایستد از آنجایی که خیاطی بلد بود برای کمک مالی نزد پسر عمویش میرود تا مبلغی را از او قرض بگیرد و کار خیاطیاش را راه بیندازد و ادای دین گند پسر عمویش پول را به او میدهد اما بعد گذشت چند هفته نصف شب در خانهی زهرا را میزند و به زور وارد خانه می شود و در قبال پس نگرفتن قرضش از زهرا میخواهد که با او وارد رابطه شود و از آنجایی که زهرا میدانست پسر عمویش در عین حال که پولدار است اما رن باز هم است و مدام به زنش خیانت میکند جواب رد به پسر عمویش میدهد خلاصه به زور به او تجاوز میکند و از زهرا فیلم میگیرد و همین فیلم و ترس از بیآبرویی باعث شده که او به هیچکس حرفی نزند دوبار از پسر عمویش باردار شد و سقط کرد بماند که کل فامیل متوجه شدند و دعوا و درگیری شروع شد بابت اینکه برای بار سوم از پسر عمویش باردار شد یه صیغه محرمیت بینشان خوانده شد تا بچه را نگه دارد در بارداری هشت ماهگی یک شب پسر عمویش به خانه رفت و آمپولی را به زور به زهرا تزریق کرد تا مثلا بچه را سقط کند و گذاشت و رفت و خبری از ش نشد که نشد آمپولی که به زهرا تزریق شده بود آمپول سقط جنین نبود زهرا را معتاد کرده بود و از همان روز به بعد زهرا با ۲تا بچه یکی از شوهر اولی و دومی هم مین پسر بچه ی ۳ساله که کنارش است و متعلق به پسر عمویش می باشد بی خانمان و کارتن خواب شده است اعتیادش در حدی شده است که دست به هر کاری میزند ….
او زنی است که برای تامین موادمخدر مصرفیاش مجبور به رابطه نامشروع با فرد معتاد میشود تا مواد مورد استفادهاش را تامین کند.
یگانه یکی دیگر از زنان معتادی که با من حرف می زند او ۴ماهه دو قلو باردار است او میگوید «با مرد معتادی همخانه شد و قرارشان فقط پخش مواد بود اما وارد رابطه شدند …از او می پرسم چرا بچه را سقط نمی کنی؟ با خوشحالی تمام گفت من که از خدام است اما نه پولشو دارم نه شگردشو بلدم گفتم چرا باردار شدی با نیشخندی جواب داد: امثال ماها که مواد مصرف میکنیم وشیشه میزنیم به خاطر بهم ریختگی هورمونی متوجه بارداری نمیشویم زمانی هم که متوجه میشویم کار از کار گذشته یا به صورت غیر قانونی بچه را باید سقط کنیم که جان خودمان هم درخطر میافتد یا …..
من هر روز بیشتر از روز قبل بدنم درخواست مواد دارد به همین منظور برای تامین مواد مجبور میشویم تن فروشی کنیم در حال حاضر فکر میکنم این بچه معتادتر از من باشد وضعیت خیلی بدی است که نه میتوانی بگویی زندهام و نه مردهای در جمع مرده گان، یک زندهی فسیل شده .
صف مختلط خانمها و آقایان معتاد و کارتن خواب به صورت زیگزالی در سنها با آسیبهای مختلف در میان سرمهای خونی تزریق شده، تهمانده سیگارها، تعفن، نایلونهای سیاه زباله، نشان از فاجعهای است که هر روز در هر نقطه از شهرهای کشورمان در حال رخ دادن است شخصیتهایی که با یک دست لوله آهنی را میگیرند و با دست دیگر فندکی را آتش میزنند و در حال مصرف مواد هستند زیبا رویانی که برنزه شده اند سیاه سیاه.یکجا بند نمی شوند به خاطر آزار و اذیت بعضی از افراد و ماموران تغییر مکان میدهند درد ناکترین اتفاقی که می تواند برای آنها افتاده باشد همین بیخانمانی ست به هوای درمان دردهایشان مهمان و مسافر میشوند اما مورد تجاوز چند مرد و مواد قرار میگیرند باردار میشوند به زمین می خورند عفونت میکنند در اوج جوانی صورتشان پراز چین و چروک می شود خود و فرزندشان را برای تامین می فروشند و بهعلت وضعیت فیزیکی و جنسیتی که دارند بیشتر از مردان در معرض آسیبهای اجتماعی جدی قرار میگیرند. مشکلاتی مانند خفتگیری، زورگیری، تجاوز جنسی، تنفروشی و انواع بیماریها مانند اچآیوی، هپاتیت، زگیل تناسلی، سل و… از آسیبهای رایج میان آنهاست بدون هیچ نظارت و کنترلی.
کودکان بیگناهی که حاصل روابطی برای تامین موادند. آنها نه شناسنامهای دارند و نه خانهای برای زندگی نه مهر مادری، نه نوازش پدری، نه شیر و تغدیه مناسبی و نه آیندهای و نه حامی و حمایتگری.
بسیاری از این کودکان اگر هم زنده بمانند یا اسیر دامهای مواد مخدر هستند یا به زباله گردی و توزیع مواد روی میآورند
در بین زنان کارتن خواب بودند دختران کم سن وسالی که ملتمسانه تقاضای رسیدگی به وضعیت شان از بعد عقیم سازی داشتند چرا که طبق گفته ی آنها چه بعضی از افراد عادی که سالم هستند و چه افرادی که مثل خود آنها معتاد هستند و مواد مصرف می کنند از آنها سوء استفادهی جنسی زیادی میکنند و منبع در آمدی میشوند برای آنانی که به اصطلاح برای کمک میآیند اما میدان برای …….باز میشود و عدهای از امثال آنها را به جای زن روسپی میداندار میکنند تقاضای آنها نه به خاطر خود بلکه به خاطر بچهها و نوزادان بیگناهی که یا باید داخل سطل آشغالها آنها را جستجو کرد و یا داخل جوی آب و گوشهای از خیابانها و نهایت به خاطر اون بچههای بیگناه هر زن معتادی که خودش راضیهست را عقیم کنند و خلاص..
با توجه به اینکه امروزه بخش قابل توجهی از معتادان را کارتنخوابها تشکیل میدهند وافراد سودجو و دلالانی هم هستند که بین این کارتن خوابها و بیمارستانها بدنبال فرزندان این افراد برای فروش میگردند و تبعات منفی روحی و جسمی بسیاری را نیز بر این زنان وارد میشود و این افراد از شرایط زندگی مناسبی به هیچوجه برخوردار نیستند بهتر است از مساله عقیم سازی زنان کارتن خواب با رضایت شخصی خود به صورت یک طرح در آید قانونی از آنها حمایت شود این آسیب اجتماعی مسئله ای نیست که بتوان آن را ندیده گرفت آسیبها و مشکلات عدیدهای که وجود دارد و منجر به تولید نوزادانی میشود که به احتمال زیاد ایدز دارند
مسئولان نهادهای اجتماعی برای حل موضوع یا حداقل کاهش این چالش باید به فکر راهکار اساسی و توانمندسازی کارتنخوابها ازجمله کارتنخوابهای زن باشند.
باید واقعیت آنها را پذیرفت و رول بازی نکرد……
من که خود لابلای شما انسانها گم شدهام و با غم خود در شبها پرسه می زنم منه روی دست زمین مانده را دریابید.
دیدگاهتان را بنویسید