خوفناک، هراسآور، تکاندهنده، دلهرهآور و هر آنچه میتوان اسمش را گذاشت. دقیقا هم ترسناک است و پریشانکننده، وقتی خبر آزار جنسی یک کودک میآید.
کودکانی که چطور گرفتار همسایه و هممحلهایشان شدند و چگونه دربند ناپدریشان دست و پا زدند؛ کودکانی که جان دادند و کودکانی که زنده ماندند، تن و روحشان چه عمیق زخم خورد. صحبت درباره آزارهای جنسی همیشه جزو بحثهای ناتمام است، رها شده میماند، اما زخم همان زخم است و درد همان.
سالهاست که گاهی خبر آزارهای جنسی کودکان در مدرسه، خانه، خیابان و کوچهها میآید و میپیچد و با اعدام و زندانیشدن آزارگر، پرونده هم بسته میشود. حالا آن کودک میماند و روح زخمناکش و تنیدگی یا واکنشی که در اثر حضور عامل دیگر به وجود می آید به همراه نارحتی های جسمانی و روانی , استرس و فشارهای عصبی و لهیدگی.
تاکنون صحبتهای زیادی درباره آزارهای جنسی کودکان و نوجوانان شده. هربار که چنین اتفاقاتی (عمدتا هم بازتابهای رسانهای زیادی دارد) رخ میدهد، تحلیلهایی ارایه میشود و درباره چون و چرای اتفاقی که افتاده و راههای پیشگیری و درمان صحبت میشود. در یکی دوسال گذشته، مواردی از آزار جنسی کودکان گزارش شد و واکنشهای زیادی را به همراه داشت. موضوع اما اینجاست که تمام تحلیلها درست پس از حادثه ارایه میشود و بر پیشگیریها تأکید میشود و با وقوع اتفاق بعدی، باز هم همان چرخه تکرار میشود. حالا شاید لازم باشد کمی عمیقتر به موضوع آزار جنسی کودکان نگاه شود.
آزار جنسی کودکان هرگونه ارتباطی است که یک فرد بزرگسال با هدف لذت جنسی، با کودک برقرار میکند. البته آزار جنسی، طبقات و اشکال مختلفی دارد. یعنی میتواند از نوازش قسمتهای حساس و خصوصی بدن شروع شود تا به رابطه جنسی برسد. گاهی رابطه حتی میتواند بدون لمسکردن بدن کودک و با نشاندادن بخشهای خصوصی بدن یا پورنوگرافی از او باشد. این شرایط برای اثبات در دادگاه خیلی سخت است و مشکلات قانونی خودش را دارد.
دادگاهها بیشتر دنبال شواهد جسمانیاند و کمتر به تاثیرات عمیق روانی سوءاستفاده جنسی میپردازند. از طرفی اغلب گفتهها و گزارش کودک را جدی نمیگیرند و برای اثبات ادعاهای او شاهد میخواهند که البته ممکن نیست، گزارش کودکان از آزار جنسی، اغلب نه دروغ است نه خیالپذیری. باید آن را جدی گرفت.
ما وقتی برای پیگیری این پروندهها به دادگاه میرویم، با این مشکلات مواجه میشویم، از نظر ما همه اینها در طبقهبندی آزار جنسی قرار میگیرند، حتی اگر به آن فرد دست نزده باشد ولی تصاویر پورنوگرافی به او نشان داده باشد یا بدن خود را در حضور او عریان کرده باشد، ما این را آزار جنسی میبینیم، چراکه میتواند سرنوشت کودک را تغییر دهد و در ابعاد مختلف زندگیاش تأثیر گذارد. در این شرایط دادگاه را قانعکردن، کار خیلی سختی است. صحبتهای کودک برای دادگاه سند نیست و دنبال مدرک میگردد.
حالا شما این مسأله را به سختی قانعکردن خانوادهها برای شکایت و پیگیری پرونده، اضافه کنید. خیلی از خانوادهها اصلا حاضر نمیشوند برای شکایت اقدام کنند، میگویند آبروریزی میشود. درحالی که سخت در اشتباهند که این پروسه منجر به آبروریزی برای قربانی میشود، آن کسی که آزارگر بوده، باید آبرویش برود.
در تمام کشورها آزار جنسی وجود دارد و خیلی هم شاید سازمانیافتهتر باشد، اما تفاوتش در این است که در آنجا دادگاهها قربانیان آزار جنسی بهویژه کودکان را بسیار جدی میگیرند و آنها را زیر چتر حمایتی خود قرار میدهند. در خیلی از کشورها، سختترین مجازاتها برای متجاوزان جنسی درنظر گرفته میشود، حتی یک لمس میتواند فرد را محکوم به ۲۰سال حبس کند.
ببینید، کودکی که مورد آزارجنسی قرار گرفته، گاه زندگیاش را باخته و اغلب در تمام طول زندگی، این درد را با خود یدک میکشد. از طرفی کودکآزاران جنسی هم اغلب چندین و چندبار و با چندین کودک دست به چنین عمل سرنوشتسازی زدهاند، پس بالاخره باید کاری کرد. توجه کنیم که در اغلب کشورها با این جرم بسیار سختگیرانه عمل میکنند.اما در کشور ما بدلایل مختلف از جمله خشک اندیش بودن ,آگاهی لازم را به مردم نمی دهند و اینجا یک قربانی جانش به لبش میرسد تا بتواند کلام خود را به کرسی بنشاند..
فراموش نکنیم که سوءاستفاده جنسی اغلب در خفا انجام میشود و ارایه یک شاهد عینی در اغلب قریب به اتفاق مواقع، امکانپذیر نیست.
در جوامع سنتی موارد آزار جنسی پسران خیلی زیاد است. این موضوع در خیلی از کشورها دیده میشود. ما در آزار جنسی پسرمحور هستیم؛ به طور کلی در جوامع سنتی سوءاستفاده از کودکان آمار بالایی دارد. البته از یاد نبریم که آزار جنسی دختران نیز فراوان است و هم مسائل خودش را دارد؛ برای مثال وقتی دختری مورد آزار جنسی قرار میگیرد، والدین و اطرافیان او را مقصر میدانند و این چه ضربه هولناکی است.
در جوامع سنتی مرد از دستزدن به دختران میترسد و هراس دارد که ردی از خود به جا بگذارد؛ در ارتباط با پسر اینگونه نیست. به طور کلی وقتی خیلی مراقب یک جنسیت باشیم، به این معنی است که از جنسیت دیگر غافل شدهایم.
هر وقت فرزند شما مثلا داییاش را میدید سمتش میدوید، حالا وقتی او را میبیند، پشت شما قایم میشود، بدانید که اتفاقی افتاده است.
این فرد فقط هم دایی نیست، ممکن است این فرد هر کسی باشد، هر وقت در رفتار فرزندتان تغییری دیدید، باید حواستان را جمع کنید؛ تغییر رفتار کودک در مقایسه با خودش در گذشته. مثلا منظم بوده، حالا دیگر نیست، آرام بوده، حالا دیگر نیست، زمان طولانی در حمام و توالت میگذراند و…. این موضوع هم تنها برای کودکان نیست، حتی در افراد بزرگسال هر نوع تغییر رفتار، یک پیامی دارد. وقتی تغییر رفتار مشاهده شود، پس به این معنی است که دیگر وقتش است که کنکاش کنید و موضوع را از درون آن کودک بیرون بکشید.
خانواده در درجه اول باید آرامش خود را حفظ کند. باید در ارتباط با سوءاستفاده جنسی از کودک صبور بود.
کودک باید اطمینان پیدا کند که خانواده در هر شرایط او را میپذیرد و تقصیر را به گردنش نمیاندازد. متاسفانه در ارتباط با دختران همیشه آنها را مقصر میدانند. برای پسران اینگونه نیست؛ اغماض میکنند. بهتر است به خانواده ها پیشنهاد شود کودک را به روانشناس متخصص در این زمینه ببرند، نه روانشناس غیر مرتبط. خانواده باید به این موضوع توجه کند که بچهها از نظر جنسی تحریکپذیرند..
سازمان بهداشت جهانی یکی از هر ۵ دختر و یکی از هر ۱۳ پسر مورد آزار جنسی قرار میگیرند. به هر حال این عدد در ایران هم تکان دهنده است. این خیلی فاجعه بزرگی است و هیچ کس نمیخواهد اتفاق بیفتد اما چرا متجاوز موفق میشود که یکی از هر ۵ دختر بچه را مورد آزار قرار دهد؟ انجمنهای حقوقی در تمام جوامع معتقدند؛ دلیل اصلی موفقیت متجاوز، سکوت است.
یعنی بخاطر تابوها در موردش حرف نمیزنیم. کسی به ما آموزش نداده ما هم به بچه مان آموزش نمیدهیم. دومین علت، سکوت فردی است که مورد تجاوز قرار گرفته یعنی متجاوز همیشه به بچه میگوید این راز است و به دلایل متفاوتی بیشتر بچهها آن راز را نگه میدارند چون متجاوز، بچه را میترساند و میگوید اگر این راز را به کسی بگویی میکشمت بنابراین بچه آزار جنسی دیده و ترسیده، سکوت میکند.
دلیل بعدی این است که میگویند اگر پدر و مادرت بفهمند؛ تو را میکشند، بیرونت میاندازند، دوستت ندارند، تو دیگر آلودهای، همه بفهمند مسخرهات میکنند، تو گناه کردی، خدا دیگر تو را دوست ندارد در نتیجه بچه بهطور غریزی و حسی میگوید این کار اشتباه است.
همه اینها باعث میشود بچه در موردش سکوت کند. نکته بعدی که خیلی مهم است توجه کنیم؛ گاهی بچهها دوست دارند راز داشته باشند مثلاً متجاوز به آنها القا میکند؛ تو دوست منی یا میخواهم بعداً باهات ازدواج کنم. این احساس خوبی است از اینکه راز داشته باشد یعنی دلایل خوبی دارد که بچه در موردش صحبت نمیکند.
• گاهی اوقات آزار جنسی کودکان میتواند خشونتآمیز باشد، اما نحوه اعمال آن لزوما همراه با خشونت نیست. اغلب این آزارها با شستشوی مغزی کودک، نشان دادن علاقه و توجه زیاد به کودک و یا رشوه دادن برای ساکت نگه داشتن کودک همراه است.
- سرکوب تربیت جنسی کودکان باعث میشود که آنها نابالغ و ناآگاه شوند نادیده گرفتن این اطلاعات باعث میشود که کنترل مسائل جنسی کودک از اختیار بزرگسالان خارج شود.
- تفکر جنسی کودکان تنها به روابط جنسی محدود نیست، بلکه شامل تجارب گستردهتری میشود.
- هیچ توضیحی به تنهایی نمیتواند مشخص کننده ویژگیهای افرادی باشد که کودکان را مورد آزار جنسی قرار میدهند.
- افراد زشت و پلید و دیو سیرت به کودکان نزدیک نمیشوند، بلکه افرادی که ظاهری پسندیده دارند کودکان را مورد آزار جنسی قرار میدهند .
- وقتی که میزانی از استانداردهای تعیین شده نقض میشود، احساس خجالت شکل میگیرد. با ایجاد احساس خجالت فرد احساس میکند کوچک و بیارزش شده است که این حس از احساس گناه قویتر است. این احساس با نظرات دیگران در ارتباط است. این احساس با قضاوت اجتماعی افراد در ارتباط است و ممکن است فرد احساس حقارت کند یا نسبت به خود حس تنفر داشته باشد.
مهمتر از این موضوع این است که هیجان و احساس لذتی که کودک در این رابطه تجربه میکند باعث ایجاد احساس خجالت در او میشود؛ زیرا او فکر میکند بدنش با رسیدن به این احساس به او خیانت کرده است. تلفیقی از احساس دوست داشتن و عشق به همراه برقراری رابطه جنسی کودک را سردرگم میکند و او از شرکت در چنین رابطهای احساس خجالت میکند. او احساس میکند که خودش خواهان این رابطه است بنابراین خود را مسئول این اتفاق میداند و می گوید:
“من مستحق این اتفاق ناگوار بودم، من خودم مسئول رخداد این اتفاق هستم
.او همچنین باور دارد که این اتفاقات بد برای او رخ داده است، زیرا او فرد بدی بوده است
در این شرایط کودک سعی میکند خودش را پنهان کند و در معرض دید دیگران ظاهر نشود. این موضوع باعث تنهایی و انزوای کودک میشود و او را از دنیای اطرافش دور میکند. او با خودش میگوید “من احمق هستم، من آدم نفرتانگیزی هستم، من آدم بسیار بدی هستم”. برای بسیاری از کودکان، مقوله آزار جنسی حکم یک حمله را دارد که باعث میشود کودک جذابیتهای خود را از دست دهد و نتواند نقش خودش را در اجتماع به درستی بازی کند.
امید کودک ۷ساله خیابانی/دستفروش که قربانی تجاوز نوجوانی بزرگتر از خودش شده است زهرا ۳۵ ساله که هنوز مجرد است و به امید زندگی چوب زدن روزگار را تحمل می کند او هم در سن ۱۲ سالگی مورد تجاوز پسر عموی خود قرار گرفته و تا به این سن کسی در مورد تجاوزش خبر ندارد حتی خانواده ورضا ولیلاو…..
ویا چندی پیش مادری تعریف می کرد و می گفت: دارای سه فرزند پسرهستم شوهرم بدلیل اعتیاد شدید به شیشه چند سالی است که فوت کرده و هزینه تآمین مخارج بچه ها روی دوش من است خودم با بافتن لیف و حوله دست و غیره و فروش آن با بساط کردن کنار خیابان چه در سرما و گرما خرج زندگی را می دهم یعنی تمام سعی من براین است که با اعتبار و آبرو زندگی کنم چند روز پیش اگر دو دقیقه دیر تر می رسیدم معلوم نبود چه بلایی سر پسر پنج ساله ام می آمد دو تا دختر بچه هشت نه ساله بزور برده بودنش ساختمان مخروبه نزدیک خونمون و داشتند باهاش……
ویا همچنین پسری ۱۳ ساله به نام خلیل که برای جابجایی مواد بین همسن و سال خودش انتخاب شده بود و حتی چند باری هم دستگیر شده بود گفت: از بچگی مورد تجاوز صاحب کار خود قرار گرفته بود…..
هستند منطقه هایی که محل تجمع افراد ی به شکل غیرقانونی و بدون اوراق هویتی می باشد.محل زندگی آنها کپرها و چادرهای دستساز است و از کوچکترین امکانات بهداشتی، حتی سرویس دستشویی و حمام نیز بیبهرهاند و باعث ایجاد تعارضات عمیقی شده است.
شیوع اعتیاد، خصوصا در کودکان بسیار بالاست، آنها از حق تحصیل محرومند و بیشترشان به دستفروشی، دود کردن اسپند سر چهارراهها یا کار در منازل و کارگاهها مشغولند.
در این دنیای کثیف جای فرشته هایی مثل امید, زهرا,سهراب, وحید…… کجاست ؟ جرایم جنسی در کشور ما بیداد می کند و معمولا خانوادهها از ترس آبرو از شکایت صرف نظر میکنند. ضمن این که هنگام طرح دعوی نیز با برخورد مناسب به نحوی که تصور زمانبر بودن نتیجه پرونده یا ترس از رفتن به پزشکی قانونی و… در ذهنشان تداعی میشود.
و از آنجایی که در کشور ما به این نهادهای پیگیری آزادی عملی داده نمی شود. . بیماران جنسی بیشتر در مناطق حاشیه نشین براحتی رفت و آمد میکنند و کودکان در پارکها و سرچهارراهها در معرض خطر آنها هستند؛ این در حالی است که از حمایتهای قانونی هم بیبهرهاند ریشه بسیاری از جرایم در فقر است اما نباید فراموش کرد اعتیاد و فقر، محصول همین جامعه است.
فردی که کودکی را مورد آزار قرار میدهد به احتمال زیاد، خودش در کودکی قربانی تجاوز شده است. اگر مناطق حاشیهای و افرادش توانمند شوند، ریشه این جرایم نیز زده میشود.
نیمی از بزهکارها مربوط به مناطق حاشیهای هستند کودکان حاشیه به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی، اعتیاد والدین و جرم خیز بودن منطقه، بدون این که درک درستی از فحشا داشته باشند در دام آن میافتند. آنها پس از مدتی به بیماری ایدز مبتلا میشوند و براساس تحقیقات ما در چند سال آینده، تعداد زیادی کودک مبتلا به این ویروس خواهیم داشت که تبعات سنگینی برای جامعه دارد.
متاسفانه در کشور ما نظارتی روی وضعیت کودکان کار وجود ندارد و آنها در دسترس بیماران جنسی قرار دارند. سمنها نیز با محدودیتهای قانونی برای پیگیری این مساله روبهرو هستند و در جلسات تصمیم گیری شرکت داده نمیشوند باید مساله کودکان و آسیبهای آنها شامل کار، اعتیاد، ازدواج، محدودیتهای تحصیلی و… به اولویت اول مسئولان تبدیل شود.
بیشتر کودکانی که قربانی آزار شدهاند، دچار اختلالهای رفتاری شدید هستند در حالی که امکانات و توانایی مالی برای مراجعه به مددکار را ندارند. از طرفی حمایت از خانوادههای بی سرپرست یا بدسرپرست نیز باید در دستورکار دولت قرار گیرد. سمنها و انجمنها میتوانند در این مسیر بسیار سودمند باشند.
• برای بررسی علل و عوامل کودک آزاری جنسی به سراغ کارشناسان، پژوهشگران و اساتید علوم اجتماعی و پزشکی رفته که مشروح آن در شماره بعدی به چاپ خواهد رسید.
دیدگاهتان را بنویسید