جهان جای عجیبی است وایران از همه جای جهان عجیب تر با اینکه افزایش قیمت کالاهای اساسی بر زندگی تمام اقشار جامعه تآثیر بسزایی گذاشته است و همه به زیر خط فقر رفته و تحمل این شرایط برای شان سخت و دشوار است اما هنوز هم لیاقت خود را با عشق ثابت می کنند و با جرات عاشق می مانند .
افزایش گرانی در مورد تمام اجناس و کالاها همچون مصالح ساختمانی, مواد غذایی و… که هر روز به بهانه های مختلف التهاب در دل بازار و مردم می اندازد بدون در نظر گرفتن هیچ قرص تب بری.
اعتراض به گرانی و گلایه از حل نشدن مشکل این روزها در میان مردم در مغازه ها, سوپر مارکت ها، کوچه و بازار و یا در میان مسافران تاکسی وبه طور کل در همه جا شنیده می شود.
و هر روز همین مردم با یک شوک و رونمایی از گرانی جدید کالاها مواجه می شوند و بدنبال بی تدبیرهای بعضی از مسئولین همچنان سنگ بر شکم می بندند و خون ودل می خورند و آه و ناله های خود را که دیگر رمقی در آن نیست را از درون در خود خفه می کنند تا کسی دیگر بانی خفه شدن آنها نشود یک خودکشی ممرز.
مگر اینجایی که ما در آن زندگی می کنیم به غیراز ایران است که بدور ازهرگونه ارزش , باور ,اعتقاد ,مرام و معرفت همه ی هرآنچه داریم را با بی لیاقتی خودمان زیر سوال می بریم و بهانه دست بیگانه می دهیم
به قول شاعر همیشه در پی کسی باش که با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب ها حاضر باشد به تو عشق بورزد و تورا را به همه دنیا نشان بدهد یعنی تو باشی تمام دنیای یک کشورت اما انگار در این دوره همه چیز خشک و بی روح شده است و تمام افکار و منطق, عقل , عرفان وفلسفه جایگزین چیزهای دیگر شده است و یک نوع آلودگی مسری گریبانگیر همه جامعه شده است.
کشوری که در آن بچه ها در دبستان زبان های مختلف را میآموزند ، به آن ها هر روز صبح یک لیوان شیر و یک لقمه از نان سنگک با خامه و عسل میدهند، بچه ها باید صبح ها شعر های حافظ و سعدی را مرور کنند.
مادرها امکان ندارد نگران بچه ها باشند، هر فرزندی تا از خانه خارج شود ، هزاری هم که نخواهد به بهترین و سلامت ترین شکل به خانه بازمیگردد…
اینجا پدرها با حقوق های بازنشستگی پادشاهی می کنند و سرشان بابتِ آمد و رفت مخارج بالاست!
اینجا کسی با کسی دعوا ندارد و مرگ بَر ، بلد نیست و همه به صلح و سلامت فکر می کنند.
اینجا وقتی از کسی خبر نداری که دو روز در شهر گم شده ، فقط یک دلیل وجود دارد ، او در زیباترین دشت های جاده های شمال و جنوب در زیر آفتابِ خدا خودش را پهن کرده و خوشی را تجربه می کند.
اینجا تمام آدمهای مسئول در هر بخش بابت ِ خدای ناکرده نشدن ها با مردم حرف میزنند و از دلشان غم ها را چنگ میزنند.
اینجا اگر خوشحال نباشی ، سراغت را میگیرند و دست به سرت میکشند و از در و دیوار حمله می کنند که لب هایت را بخندانند…
اینجا کسی به کسی دروغ نمی گوید همه با هم هستند و پشت هم!
اینجا هزار کارشناس برای یک برنامه ساده تلویزیون ملی وقت خرج میکنند.
اینجا رسانه حکم قاضی محل را دارد ، حرفش حرف همه است و بس.
اینجا اگر خدایی ناکرده روزی گرانی باشد همه نمیخرند و نمیپوشند تا نفس همه به یک اندازه بالا و پایین شود.
اینجا کسی تنها نیست!
همه با هم هستند…
اینجا همه در نهایت امیدوار هستند!
کشوری که خالی ازهر نوع ناامیدی ست
بگذریم گلایه از عدم نظارت و سوء مدیریت، قاچاق و سوء استفاده های کلان در همه جا از سخنان مردم است وترکش این گلایه ها حتی به نظام جمهوری اسلامی هم رسیده است برخی ها که مخالف هستند با آنها کاری نداریم اما افرادی که نظام را قبول داشته اند به دلیل این گرانی و شرمنده گی در برابر خانواده زبان گلایه خود را باز کرده اند گلایه از فاصله ی طبقاتی و فسادهای مختلفی که در کشور به وجود آمده است.
نکته قابل تامل بازار کسب کار:
مسولین محترم فشار اقتصادی و گرانی و فسادهای مالی و معنوی بیش از حد و اندازه بدبینی نسبت به تمام مدیران و مسئولان نظام بوجود آورده است برای رهای از این وضعیت، فکری جدی و اصولی انجام شود مردم همیشه پای کار بوده اند و وفاداری خود را به هر شکلی به نظام نشان داده اند مردمی که واقعا حق شان این نبوده و نیست، دل مرده ی مردم را دوباره زنده کنید وباز راه درست و منطقی اعتماد آنها را بدست آورید که با وجود این ملت است که ما وطنی داریم به اسم ایران و میهنی آزاد و آباد.
دیدگاهتان را بنویسید