احساس رضایت،برای شما به چه صورت معنا میشود؟ داشتن در آمد بالا؟
رضایتمندی در زندگی
خریدن خانهای در محلهای ثروتمند؟ دیدن ماشینهای آخرین مدل؟ پاسخ دادن به تمام خواستههایی که داریم و یا خریدن چیزهایی که فکر میکنیم به آنها نیاز داریم؟
به چند لحظه خاص در زندگی تان فکرکنید . مثلا وقتی برای اولین بار، فرزندتان را دیدیدکه بلندشده و راه میرود و یا زمانی که در کنار دریا قدم می زدید و به کارهای عقب مانده، مسئولیتهایی که بر دوشتان هستند و… فکر نمیکنید و فقط از راه رفتن لذت می برید، آیا در این حال احساس رضایت بیشتری دارید؟ یا اینکه در نگرانی مداومی به سر می برید؟یا زمانی که باید هر چیزی را که در تلویزیون وخیابان تبلیغش را میبینندخریداری کنید؟
چه چیزهایی باعث به وجود آمدن احساس نارضایتی در وجود ما میشود؟
چطور میتوانیم احساس رضایت را در لحظه لحظهی زندگیمان جاری کنیم؟ آن هم بدون اینکه مداوم بخواهیم به این فکر کنیم که به محض اینکه فلان کار را انجام بدهم یا به محض اینکه فلان چیز را بخرم، راضی خواهم شد.
حتما؛ کلمهی «به محض اینکه» را زیاد شنیده اید یا در ذهنتان زیاد آن را تکرار کردهاید. به محض اینکه کارم را تمام کنم، خیالم راحت میشود. «به محض اینکه» ازدواج کنم، احساس رضایت خواهم داشت.«به محض اینکه»طلاق بگیرم، راضی خواهم بود. «به محض اینکه» پول در بیاورم میتوانم با فرزندانم وقت بگذرانم.»به محض اینکه…خانه ای بهتر…رئیس بهتر…اتومبیلی نو…داشته باشم. به این ترتیب احساس رضایت، درست مانند جیوه از میان انگشتانمان میلغزد و فرو میریزد. زمانی دیگر، جایی بهتر، شرایطی عالیتر.
به نظر میرسد عبارت به محض اینکه میرود، تا روی اسکناسها چاپ شود و «به محض اینکه» شیوهی دردناکی برای زندگی کردن است.
واقعا؛ اگر حرفهای بالا ما را از احساس رضایت و موفقیت در زندگی دور میکند،پس باید کجا دنبالش بگردیم؟
پس باید چه کنیم؟ چرا دوست داریم باورکنیم، احساس رضایت با رسیدن به خواستههایمان به دست میآید؟ برای رسیدن به این احساس هم لازم نیست, قدیس باشیم و تنها در قله کوهی دور دست بنشینیم، اما این روزها، تصور میشود رسیدن به احساس رضایت، مستلزم تفکرو شیوههای غیرمتعارف است.
احساس رضایت از توانایی ما در سامان بخشیدن به خواستههایمان با توجه به آنچه هست رشد می کند. اصل بنیادین معنویت، یادگیری پذیرفتن آنچه هست؛ به جای اصرار بر پیش رفتن زندگی به شیوه ای خاص می باشد. این بدان معنا نیست که می بایستی تسلیم شویم یا منفعل باشیم. هنر تحقق بخشیدن به این احساس، فرایندی فعال و پویاست. منظور، ستیز و جدال هم نیست. دریک فیلم قدیمی دیده بودم که پذیرش، نشانگرکنش و واکنش دونفراست که در هماهنگی کامل با یکدیگر هستند. یکی از آنها یک گام به جلو بر می دارد و دیگری در پاسخ یک گام به عقب می رود. دو شخص در قالب یک نفر حرکت می کنند، این دقیقا چیزی است که باید بیاموزیم تا بتوانیم با آنچه زندگی به ما میدهد حرکتی موزون و هماهنگ داشته باشیم .
چنانچه ممکن است، تا به حال متوجه شده باشید،انجام بیشتر آنچه قبلا و تا به حال انجام دادهاید،پاسخ نیست. مصرف بیشتر،کاربیشتر،تعطیلات بیشتر، دانش بیشتر ما را به رضایت بیشتر نمیرساند، بلکه لازم است که خودشناسی و شناخت فردی بیشتری کسب کنیم. رضایت از درون میآید.رضایت؛یعنی شادبودن از آنچهکه هستیم،که بسیاری از مردم اینگونه نیستند. بسیاری از آنهایی که موفق میپنداریم از زندگی راضی نیستند و همیشه به دنبال بیشترند و ناشاد از آنچه هستند. دیگرانی که ظاهرا فقیرند یا شغل خوبی ندارند، از زندگی خود رضایت کامل دارند. رضایت این نیست که هیچ کاری نکنیم بسیاری از مردم فکر میکنند، اگر شما از زندگی راضی باشید به این معناست که گوشهای لم داده و دست به هیچ کاری نزنید، اصلا چرا باید دست به کاری زد؟ اگر از چیزها همانطورکه هستندراضی باشید؟رضایت با پیشرفت شخصی چطور کنار میآید؟ در پاسخ باید گفت: اگر تمایل به تغییر دارید،رضایت از خود منجربه نتایج بهتری برای شما خواهد شد، نیاز و آرزوی پیشرفت، موتور محرکه بسیاری از ما برای اصلاح مواردی است که دوست داریم.
اگرچه این آرزو میتواند انگیزه ابتدایی و عامل پیش رانندهای برای تغییرات باشد،اما نقطه خوبی برای شروع این تغییرات نیست. اگر تمایل به دفع عیب و نقصی دارید،به سمت اصلاح آن گام بردارید.که ممکن است، در این راه موفق شویدیا نه. فرض کنید در تغییر عادتهای خود شکست بخورید، احساس بد نسبت به خودتان شروع میشود، هر بارکه این شکست تکرار شود،حس بدتری پیدا میکنید و به این باور میرسیدکه قادر به انجام این تغییرات نیستند و احساسات در مورد خودتان بد و بدتر میشود.
بپذیریدکه شکست، دلیلی برای قضاوت کردن خودتان نیست. این پذیرش قلبی،اهمیت زیادی دارد و اگر هیچ چیز دیگری یاد نگیرید، این پذیرش یک راه حل قطعی است. به جای درونی کردن شکست، به عنوان شاخصی از غیر قابل اعتماد بودن، باید یاد بگیرید؛ که شکسست، فقط یک رخداد خارجی است بله، مطمئنا ما درگیر این رخ داد بودهایم؛ اما شبیه انداختن توپ به سمت حلقه ی بسکتبال است. اگر توپ ما گل نشد به این معنی نیست که آدم وحشتناکی هستیم، بلکه به این معنی است که نیاز است، تا دقت یا تمرین بیشتری بکنیم. شاید جلوتر برویم، شاید به شیوه ی دیگری پرتاب کنیم. شاید جلوتر برویم، شاید به شیوه ی دیگری پرتاب کنیم یا کسی را پیدا کنیم تا کمکمان کند. در این بازی هیچ قانونی وجود ندارد. ما میتوانیم راه هایی را پیدا کنیم که موفق شویم. برای داشتن احساس رضایت، باید خود را برای تمام اشتباهات گذشته ببخشید، از گذشته عبور کنیدوشروع کنیددر خود تغییراتی بدهید.امید است بتوانیم با اراِئهی اطلاعات روان شناسی گامی مثبت در جهت ارتقای سطح کیفی زندگیتان برداریم.
مرکز مشاوره آرامش پلیس گلستان
دیدگاهتان را بنویسید