بدون شک اولین جوانه های ارتباط بین انسانها در حریم خانواده پدیدار میشود. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العادهای برخوردار است و چگونگی این روابط نقش بسزایی در شکلگیری نگرشها و بازخوردهای اجتماعی، آمادگی و توسعه مهارتهای اجتماعی اعضای خانواده خواهد داشت.
مهارت های ارتباطی زوجین
خانواده به لحاظ قدمت، ابتدایی ترین و از نظر گستردگی جهان شمولترین سازمان و نهاد اجتماعی است.این نهاد بدون شک نقش موثر و سازندهای در شکل گیری باورها، اندیشهها و تمام عوامل جسمانی و روانی افراد دارد. زمانی که این نهاد بتواند کارکردهای مثبت و سازگارانه داشته باشد، جامعه نیز در مسیر پیشرفت حرکت خواهد کرد، اما در برخی موارد کارکردهای نهاد خانواده به علت عدم آشنایی زوجین با مهارتهای ارتباطی مختل می شود و باید تلاش کرد تا از اختلال در روابط زوجین پیشگیری کرد، یکی از راههای پیشگیری از تنش و کشمکشهای بین زوجین آموزش شیوه های ارتباطی صحیح است.
نتایج پژوهش ها نشان میدهد که مسائل و مشکلات خانوادگی روزبهروز در کشور ما در حال افزایش است و رضایت از کیفیت زندگی و خانوادگی افت پیدا کرده است. از سوی دیگر شواهد فراوانی گویای آن است که خانواده ها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و درک احساسات از جانب یکدیگر به مشکلات فراگیر و متعددی دچارند. بدیهی است که با کمبودهای موجود در حمایتهای عاطفی و هیجانی در محیط خانواده، در کنار عوامل متعدد دیگر از قبیل عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی وغیره اثرات نامطلوبی در زندگی و محیط خانوادگی آنها میگذارد.
بدون شک اولین جوانه های ارتباط بین انسانها در حریم خانواده پدیدار میشود. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العادهای برخوردار است و چگونگی این روابط نقش بسزایی در شکلگیری نگرشها و بازخوردهای اجتماعی، آمادگی و توسعه مهارتهای اجتماعی اعضای خانواده خواهد داشت. وجود تعارض در روابط انسانها و به ویژه در رابطه زوجین امری شایع است که بر اساس لغت نامه انجمن روانشناسی آمریکا، تعارض در روابط بین شخصی اشاره به عدم توافق، اختلاف و اصطکاکهایی دارد که در مواقعی که اعمال یا باورهای فرد یا افرادی برای افراد دیگر غیرقابل پذیرش باشد و مورد مقاومت قرار می¬گیرد، روی می دهد.به زبان سادهتر تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آنها، خود محوری، اختلاف در خواستهها، طرح وارههای رفتاری و رفتارهای غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است که تأثیر منفی بر روابط آنها و پیرو آن بر بافت و روابط خانوادگی گذاشته و موجب به وجود آمدن نفاق و پرخاشگری و درنهایت فروپاشی و زوال خانواده میگردد. شواهد نشان میدهد که سطح بالای تعارض زناشویی به روابط اعضای خانواده ارتباط دارد، زیرا که عدم وجود روابط سالم در خانواده موجب بروز تعارضات خانوادگی و مانع شکوفایی و حتی ابزاری برای سلب آسایش و آرامش روان انسان است.
تعارض اگر به خوبی مدیریت نشود به روابط آسیب میرساند، اما اگر با روشهای صحیح مدیریت شود، فرصتی برای رشد محسوب شده و درنهایت پیوندهای ارتباطی میان زوجین را مستحکم میسازد. یکی از این مهارتها که بایستی زوجین به آن مجهز باشند، مهارت ارتباطی است.مهارتهای ارتباطی به آن دسته از مهارتهایی گفته میشود که به واسطه آنها افراد میتوانند درگیر تعاملهای بین فردی و فرایند ارتباط شوند. فرایندی که افراد در طی آن، اطلاعات، افکار و احساسات خود را از طریق مبادله کلامی و غیرکلامی با یکدیگر در میان میگذارند.
روشن است که برخی از مسائل و تعارضها اجتناب ناپذیر هستند و هر خانوادهای ممکن است با آنها روبرو شود که این امر برای خانواده یک امر طبیعی است، اما آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است نحوه برخورد اعضای خانواده با مسائل است. چنانچه مسائل و نیازهای اعضای خانواده حل نشود، هر یک از اعضای خانواده که دارای مسئلهای هستند ممکن است نیازهای خود را در خارج از خانواده جستجو کنند که این امر میتواند نتایج منفی برای آن فرد در پی داشته باشد. به همین دلیل مجهز بودن زوجین به مهارتهای لازم برای برخورد با مسائل و آشنایی اعضای خانواده با آنها میتواند موجب کاهش تنشهای درون خانواده و روبرویی اصولی و منطقی با مسائل و مشکلات خانواده شود زیرا هنگامیکه اعضای خانواده با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند نیازهای فردی و اجتماعی خانواده مرتفع میشود و موجب رشد وتکامل، اعتماد به نفس و اجتماعی شدن اعضای خانواده میگردد.
دستیابی به جامعه سالم درگرو خانواده سالم است و برای تحقق خانواده سالم، افراد خانواده بایستی رابطه مطلوبی با همدیگر داشته باشند، وقتی اعضا، درک روشنی از محتوای پیامهای همدیگر دارند و به طور مناسبی با هم ارتباط برقرار میکنند نیازهای روانی آنها برآورده شده، کمتر دچار یاس و ناامیدی میشوند و با اعتمادبه نفس خود را برای مواجهه با مشکلات در آینده آماده میکنند و به احتمال کمتری به بزهکاری و سوءمصرف مواد روی میآورند.
مهارتهای ارتباطی با کاهش تعارضات خانواده باعث کمتر شدن آسیب روانی میشود. پس هر چه مهارتهای ارتباطی بهتر باشد آسیب روانی نیز کمتر است. همچنین مهارتهای ارتباطی بهتر باعث میشود نگرش افراد نسبت به آسیبهای اجتماعی منفی بشود. مهارتهای ارتباطی با کاهش تعارضات خانواده باعث منفی شدن نگرش افراد به آسیبهای اجتماعی میشود. پس هر چه مهارتهای ارتباطی بهتر باشد نگرش نسبت به آسیبهای اجتماعی منفیتراست و درنهایت مهارت های ارتباطی بهتر باعث کمتر شدن تعارضات خانواده میشود.
عدم برخورداری از مهارتهای ارتباطی علاوه بر اینکه سلامت جسمی زوجین را با خطر مواجه میکند، میتواند سلامت روانی آنها را نیز با خطرات جدی مواجه سازد. افرادی که سلامت روانی بیشتری دارند آسیبپذیری آنها در برابر بیماریهای روانی کمتر است و توانایی فائق آمدن برمشکلات بین فردی و اجتماعی خود را دارا هستند. در مقابل افرادی که از سلامت روانی کافی برخوردار نیستند در صورت مواجه شدن با مسائل و مشکلات زندگی توانایی حل موفقیت آمیز آنها را ندارند و قادرنیستند که برای آینده خود برنامه ریزی موفقی داشته باشند.
زوجینی که از ارتباطات سالم و مثبت برخوردارند زندگی شادتر و باثباتی را تجربه میکنند.این زوجین از الگوی ارتباطی سازنده متقابل به عنوان الگوی غالب در روابط خود استفاده میکنند. مهمترین ویژگی این الگو این است که الگوی ارتباطی زوجین از نوع برنده -برنده است. در این الگو زوجین بهراحتی در مورد مسائل و تعارضهای خود گفتگو میکنند و به دنبال حل آن برمیآیند و از واکنشهای غیرمنطقی و پرخاشگری خودداری میکنند
برعکس الگوی ارتباطی معیوب، درک صحیح زوجین از یکدیگر را کاهش داده و باعث میشود همسران در ارضای نیازهای خود و یکدیگر ناتوان شده و درنتیجه به افرادی منزوی، ناموفق، ناسازگار و همواره مأیوس تبدیل شوند
پس میتوان گفت که زوجهای برخوردار از مهارتهای ارتباطی قادر هستند دلیل زیربنایی تعارض مخرب روابطشان را شناسایی کرده و از شیوههای سازنده برای برخورد با آنها استفاده کنند و پیامهای خود را با دقت بیشتر، مؤثرترو کارآمدتر منتقل کنند که درنتیجه آن مبادله رفتارهای مثبت و خوشایند بین زوجین افزایش مییابد. افزایش تبادلات رفتاری مثبت، نیازهای عاطفی همسران را ارضا کرده و باعث ایجاد احساس مثبت به یکدیگر میشود و در رفتارهای منفی تغییر نگرش ایجاد میشود. همچنین آگاهی زوجین از طبیعی بودن اختلافها و تفاوتهای زن و شوهر و نگریستن به تعارض بهعنوان یک مسئله و چالش برای حل کردن و نه یک عامل تهدیدکننده و مخرب میتواند در حل اختلافات آنها کمک بسزایی محسوب شود.
به عقیده نگارنده استفاده از مهارتهای سازنده حل مسئله برای رفع مسائل و به کارگیری عاطفه، احساس و کنترل هیجانات منفی و تأثیر متقابل آنها بر روی یکدیگر، نقش مهمی در کاهش تعارضات و ابعاد آن دارد و زوجهایی که از مهارتهای حل مسئله یا مذاکره مانند فعالانه گوش دادن، ارائه راهحل و احساسات همدلی، مهارتهای حل تعارض، افزایش تعامل مثبت و ایجاداحساس مثبت به رابطه، بیشتر استفاده میکنند، سازگاری و رضایتمندی زناشویی بیشتری دارند
مطابق دیدگاه سیستمهای خانواده که اعتقاد دارند فرایندهای تعاملات یک زیرمجموعه، بر زیرمجموعه دیگر خانواده منتقل میشود، در شرایطی که والدین با همدیگر تعارض دارند و از ازدواج خود احساس نارضایتی دارند کل سیستم خانواده ازجمله فرزندان تحت تأثیر قرار میگیرند. عدم صمیمیت در بین اعضای خانواده، خصوصاً والدین و فرزندان به احساس طرد شدن فرزند از سوی والد منجر میشود که میتواند نگرشهای ضداجتماعی در او ایجاد کند. زمانی که فرزندان درک کردند که نمیتوانند مسائل و مشکلات خود را در خانواده حل کنند، احساس ناکامی میکنند. بنابراین احساس ناکامی پیامدهای ناسازگارانه به همراه دارد. در حقیقت گرمی روابط و عواطف و همچنین پیوند و تعهد عاطفی موجود در بین اعضای خانواده که از ویژگیهای اصلی خانواده منسجم محسوب میشود، در فرزندان آنها این احساس را به وجود میآورد که موردپذیرش والدین هستند و والدین نسبت به خواستههای آنها حساس هستند. بنابراین فرزندانی که تحت تأثیر عواطف گرم و صمیمی والدین هستند با گرایش به رفتارهای منفی که عواقب منفی در پی دارد، آرامش خود را به خطر نمیاندازند، و نیازی نمیبینند که برای کاهش تنش و افزایش آرامش خود دست به مصرف سیگار و یا مواد مخدر بزنند. شاید به همین خاطر است که بیان میکنند که مصرف مواد یا گرایش به هر نوع رفتار پرخطر انعکاس یافته روابط درونی خانواده است.
پس زمان آن فرا رسیده است با فراگیری مهارت های ارتباطی آرامش و آسایش را به خانواده های خود برگردانده و از بروز تعارض های خانمان سوز این روزها پیشگیری نماییم.
دیدگاهتان را بنویسید