یک روز گرم مردادی در اولین تابستان پسا انقلاب، حضرت امام در قم میزبان هیاتی خارجی شامل سه وزیر بود؛ وزرای اقتصاد، اطلاعات و امورخارجه سوریه که در میان آنها عبدالحلیم خدام، از همه شناخته شدهتر بود و سکان وزارت خارجه و البته معاون نخست وزیری سوریه را در دوره حافظ اسد برعهده داشت.
نفری یک سطل آب!
«برای من یک مطلب به شکل معماست و آن این است که همۀ دوَل اسلامیّه و ملتهای اسلام میدانند که این درد چیست، میدانند که دستهای اجانب در بین است که اینها را متفرق از هم بکند، میبینند که با این تفرقهها ضعف و نابودی نصیب آنها میشود، میبینند که یک دولت پوشالی اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده ـ که اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام یک سطل آب به اسرائیل میریختند او را سیل میبرد ـ مع ذلک در مقابل او زبون هستند! معما این است که با اینکه اینها را میدانند، چرا با علاج قطعی، که آن اتحاد و اتفاق است روی نمیآورند؟ چرا توطئه هایی که استعمارگرها برای تضعیف آنها به کار میبرند، آنها توطئهها را خنثی نمیکنند؟ این معما چه وقت باید حل شود؟ و پیش کی باید حل بشود؟ این توطئه ها را کی باید خنثی کند غیر از دولتهای اسلام و ملتهای مسلمین؟ این معمایی است که شما اگر جوابی دارید و حل کردید این معما را به ما هم تذکر بدهید.
میل داشتم که این حقیقت را از شما بشنوم، و این حقیقتی است که ما هم بر او مطلع هستیم که هرچه ضعف در مسلمین و فساد در ممالک اسلامی است، از حکومتهاست. حکومتها به واسطۀ خودخواهی که دارند مع الأسف برای اجانب به طور نوکری عمل میکنند و برای ملت خودشان آقایی میکنند، و تمام مفاسد را همین نوکری و آقایی در ممالک مسلمین ایجاد کرده است؛ و راه حل همان است که شما گفتید، راه حل اینها به دست ملت است.»
چند دهه از آن روز گذشت و آرزوی دیرینه حضرت امام برای اینکه مسلمین جهان متحد شوند و هر کس سطل آبی بریزد تا منطقه از لوث یک رژیم جعلی و جنایتکار پاک شود، محقق نشده بود. ادامه این روند خسارت بار البته چندان هم عجیب نبود. چرا که پس از چندین جنگ بینتیجه، اینگونه در فکر و ذهن مردم منطقه فرو کرده بودند که این رژیم شکست ناپذیر است. حزبالله لبنان در جنگ تموز یا همان ۳۳ روزه این افسانه را شکسته بود اما آن یک جنگ دفاعی بود و هنوز تا یک جنگ هجومی که موجودیت رژیم صهیونیستی را مورد هجمه و هدف قرار دهد فاصله داشت. همچنین در حملات دسامبر ۲۰۰۸ (جنگ هشت روزه) و نوامبر ۲۰۱۲ (جنگ۲۲روزه) به نوار غزه شجاعت مثال زدنی مقاومت مردم غزه و سلسله شکستهای رژیم صهیونیستی را شاهد بودیم.
البته حضرت امام از چند دهه پیش از پیروزی انقلاب هم، درباره خطر بزرگ رژیم صهیونیستی و لزوم مبارزه با آن و نابودیاش بارها سخن گفته بودند. برای نمونه ایشان ده سال پیش از پیروزی انقلاب میگویند: «قبلاً هم تذکر دادهام که دولت غاصب اسرائیل، با هدفهایی که دارد، برای اسلام و ممالک مسلمین خطر عظیم دارد و خوف آن است که اگر مسلمین به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگیری از آنها امکان پذیر نشود. و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول اسلامی ـ بخصوص ـ و بر سایر مسلمین ـ عموماً ـ که دفع این مادۀ فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمایند و از کمک به مدافعین کوتاهی نکنند.»
نجات فلسطین از ننگ سازش
نکته بسیار مهم دیگری که در منظومه فکری امام راحل درباره موضوع فلسطین قابل تأمل است، نگاه آن مرد حکیم به مسئله سازش با رژیم صهیوینستی است. در حالی که عدهای پس از سرخوردگی از شکست در جنگهایی که به جای آرمانهای اصیل، نژاد و زبان را مبنای مبارزه قرار داده بودند، به سمت مذاکره و سازش با این رژیم حرکت کردند، حضرت امام با شدت و حدت این روند را تقبیح کرده و آن را محکوم به شکست دانستند که نه تنها راه حل نجات فلسطین نیست بلکه تأکید داشتند که فلسطین را باید از چنین بیراهههایی نجات داد. «ملتهای مسلمان باید به فکر نجات فلسطین باشند و مراتب انزجار و تنفر خویش را از سازشکاری و مصالحه رهبران ننگین و خودفروختهای که به نام فلسطین، آرمان مردم سرزمینهای غصب شده و مسلمانان این خطه را به تباهی کشیدهاند به دنیا اعلام کنند و نگذارند این خائنان بر سر میز مذاکرهها، و رفت و آمدها، حیثیت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطین را خدشهدار کنند… نکند که اینان تصوّر کردهاند که گذشت زمان، سیرت و صورت جنایتهای اسرائیل و صهیونیسم را دگرگون ساخته است و گرگهای خونآشام صهیونیسم از فکر تجاوز و غصب سرزمینهای از نیل تا فرات دست برداشتهاند.» (پیام امام به مناسبت حج سال ۱۳۶۶)
نیم قرن مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی که برخی از آنها منجر به توافقاتی نیز شد، اگر چه برای این رژیم امتیازات ارزندهای به دنبال داشت اما نه تنها گرهی از کار فلسطینیان باز نکرد و فشار بر روی آنها را نکاست، بلکه مروری بر روند اتفاقات نشان میدهد هر چه گذشت بر سفاکی و درندهخویی و اشغالگری این رژیم افزوده شد. این تحولات و نتایج آن، نشان داد راهبرد امام خمینی درباره لزوم نجات فلسطین از مذاکرات ننگین سازش، عمیق و دقیق بوده و صرفاً تحلیلی شتاب زده یا احساسی نبوده است.
طوفان الاقصی مهر تأییدی بر تحلیل امام
اتفاقی که در صبح ۱۵ مهر ۱۴۰۲ در مرز غزه با فلسطین اشغالی رخ داد و چشم جهان را خیره کرد، مهر تأیید بر تحلیل عمیق و پیشبینی امام راحل بود که راه نجات فلسطین پشت میز مذاکرات نیست و آزادی قدس تنها با مقاومت و اتحاد بدست میآید. رزمندگان مقاومت در این روز، طوفانی را رقم زدند که جبران تشتت و بیعملی حکام کشورهای اسلامی بود. این رزمندگان اگر چه نزدیک به دو دهه تحت محاصره همه جانبه بودند و از نظر امکانات مادی با دشمن خود قابل قیاس نبودند و نیستند اما با تکیه بر ایمان و صبر، نشان دادند که برخلاف آنچه تاکنون تصور میشد، رژیم صهیونیستی نه تنها قابل شکست دادن که حتی نزدیک به نابودی است.
این عملیات بزرگ تا همینجای کار نیز دستاوردهای تاریخی و بینظیری داشته که جنایات و کشتار وسیع مردم مظلوم غزه هم نمیتواند آنها را از بین ببرد و اگر همراهی عملی امت اسلام بود و خیانت و بیعملی برخی کشورهای اسلامی نبود، این عملیات طومار این رژیم جانی و بیریشه را در هم پیچیده بود.
اگر چه آن روز هم دور نیست و این یکی از معجزات طوفان الاقصی است، چرا که نشان داد آنچه امام میگفت حقیقتی انکارناپذیر است. «امام در قضیّهی فلسطین، با این نگاه، با این دید وارد قضایا شدند. آنچه حاصل و خلاصهی خواستهی امام بزرگوار در باب فلسطین بود، این بود که دل به مذاکرات سازش بسته نشود. دل نبندند، امیدوار نباشند به اینکه بتوانند با مذاکرات سازش، مشکل فلسطینیها را حل کنند و در مسئلهی فلسطین به یک نقطهی عادلانه برسند؛ این خلاصهی حرف امام بود. ایشان معتقد بود باید خود مردم فلسطین در میدان عمل حقّ خودشان را بگیرند و دشمن را، یعنی رژیم صهیونیست را وادار به عقبنشینی کنند، او را تضعیف کنند، و همهی ملّتهای دنیا و بالخصوص دولتهای مسلمان از فلسطینیها حمایت کنند؛ ایشان همیشه تکرار میکردند که اگر ملّتها وارد میدان بشوند، خود فلسطینیها اقدام کنند و کمر به عمل ببندند، اگر این[طور] شد، رژیم صهیونیست وادار خواهد شد به اینکه عقبنشینی کند؛ امروز این اتّفاق افتاده است.»۱۴۰۳/۰۳/۱۴
دیدگاهتان را بنویسید