نگاهی امیدبخش به نقش مصرفکننده ایرانی در بازتعریف مسیر سرمایهگذاری نهادی
بازار کسب و کار | حسام الدین شیخی-روزنامه نگار | در میانه تمام نااطمینانیهای اقتصادی که این روزها فضای بازار ایران و جهان را دربر گرفته—از تورم بالا تا رکود تقاضا و بیثباتی بازارهای جهانی سرمایه—بسیاری از تحلیلگران فراموش میکنند که مهمترین عنصر یک اقتصاد نه عددهاست، نه شاخصها، بلکه مردماند.
واقعیت این است که در سالهای اخیر و بهویژه در بازه پساکرونا، الگوی سنتی سرمایهگذاری نهادی در بسیاری از کشورها به چالش کشیده شده است. مدلهای مبتنی بر تخصیص کلاسیک دارایی (نظیر ۶۰/۴۰ سهام–اوراق) دیگر پاسخگو نیستند. نهادهای مالی جهانی، بانکها و صندوقها در حال بازتعریف روشهای خود هستند و پرسش اصلی از این قرار است: آیا میتوان در شرایط پرنوسان اقتصادی، همچنان بر مصرفکننده بهعنوان پیشران رشد تکیه کرد؟
در ایران، اگرچه بحرانهایی همچون تحریم، کاهش درآمد سرانه، و ناهمخوانی سیاستهای اقتصادی موجب کاهش اعتماد عمومی شدهاند، اما همزمان پدیدهای در حال شکلگیری است که نیازمند دیده شدن و سرمایهگذاری واقعی است: مردمی که یاد گرفتهاند اقتصاد را با دستهای خود زنده نگه دارند.
بررسی روندهای اخیر نشان میدهد که علیرغم همه دشواریها، میل به «فعال ماندن» در جامعه ایرانی همچنان زنده است. شکلگیری هزاران کسبوکار خرد در بستر اینستاگرام و شبکههای اجتماعی، رشد چشمگیر آموزشهای مالی در بین جوانان، و تمایل به مصرف کالای ایرانی حتی در میان طبقات متوسط به پایین، همگی نشانههایی از ظرفیت عظیم امید اجتماعی پنهانشده در بطن جامعه است.
نهادهای مالی و سیاستگذار اگر با نگاه سنتی به بازار ادامه دهند و صرفاً در پی تأمین مالی پروژههای عظیم زیرساختی یا حفظ ترازنامههای سودده باشند، از این فرصت تاریخی عقب خواهند افتاد. زمان آن رسیده است که سرمایهگذاری نهادی در خدمت توانمندسازی مردم باشد، نه بالعکس.
این یعنی توسعه نظامهای خردمالی (microfinance)، بیمههای کوچک، سرمایهگذاری مشارکتی در کسبوکارهای خانگی، و حتی حمایت از نوآفرینهای بومی. اگر جوانی در حاشیه شهر با سرمایهای اندک توانسته به فروش روزانه محصولات سنتی دست یابد، چرا نهادهای مالی نباید بازوی توسعه او باشند؟ اگر هزاران راننده اسنپ و کسبه آنلاین با سازوکار غیردولتی در حال گردش سرمایهاند، چرا نباید به چشم شرکای رشد اقتصادی به آنها نگاه کرد؟
امروز سرمایهگذار هوشمند، آن کسی نیست که بازار بورس را پیشبینی کند؛ بلکه آن است که تحول ذهنی جامعه را بشناسد و بر آن سرمایهگذاری کند. در شرایطی که نرخ رشد اقتصادی از نوسان شدید رنج میبرد، بهترین راه حفظ پایداری، تقویت تقاضای داخلی و اعتماد به مصرفکننده ایرانی است.
ما مردمی هستیم که سختی دیدهایم، اما شکست نخوردهایم. اگر اقتصاد امروز ایران ایستاده است، نه به لطف سیاستگذاریهای دقیق، بلکه به اتکای خانوادههایی است که هر روز یاد گرفتهاند چگونه کمتر خرج کنند، هوشمندانهتر مصرف کنند، و بیشتر تلاش کنند. اینها همان «داراییهای نامرئی» اقتصاد ایراناند که در هیچ گزارش صندوق بینالمللی پول نمیآیند، اما واقعیت ملموس هر روز زندگیاند.
زمان آن رسیده است که نهادهای تصمیمگیر و سرمایهگذاران نهادی، نگاه بالا به پایین را کنار بگذارند و با مردم، برای مردم و به اتکای مردم اقتصاد را بسازند. اقتصاد را بازارها نمیسازند؛ مردم میسازند.
و تا وقتی مردم هستند، امید هست. و تا وقتی امید هست، آینده ساخته میشود.
دیدگاهتان را بنویسید