هوای بهاری تهران در نخستین روزهای سال نو، حالوهوایی متفاوت داشت؛ نه فقط بهخاطر شکوفههای زودرس که خیابانهای پایتخت را رنگی کرده بود، بلکه بهسبب شعاری که در نگاه هر رهگذر ردپایی از آن به چشم میخورد: «وفاق ملی و تمدن نوین اسلامی». از ایستگاههای مترو تا بنرهای بزرگراهها، این عبارت تنها یک شعار حکشده بر کاغذ نبود؛ صدایی بود که در گفتوگوی مردم، در شور دانشجویان و حتی در نواهای موسیقی خیابانی انعکاس مییافت. پیرمردی ترکمن که کنار بساط چای ایستاده بود با لبخندی آرام گفت: «این فقط کلمه نیست، ما باید با هم باشیم؛ ترک، فارس، کرد، همه یکصدا.»
همین صداهاست که از قلب پایتخت تا روستاهای دورافتاده، مفهومی تازه به وحدت میبخشد. در گرمای یک نشست دانشجویی در دانشگاه شیراز، جوانی اهل سیستان و بلوچستان سخنرانی میکند و از پیوند میان فرهنگ محلی و آرمانهای تمدن نوین اسلامی میگوید؛ در گوشهای دیگر، هنرمندی کرد در کارگاه نقاشیاش پرترهای از شهید سلیمانی میکشد و بانوی پژوهشگری در تبریز با گروهی از دانشجویان درباره نقش زنان در تحکیم وفاق ملی بحث میکند. روایت زندگی روزمره این مردم نشان میدهد که شعار سال نه یک فرمان از بالا، بلکه جوششی از درون جامعه است؛ جوششی که اقوام و مذاهب، جوانان و پیشکسوتان، هنرمندان و استادان دانشگاه را به هم پیوند میدهد.
شعار سال با محور «وفاق ملی و تمدن نوین اسلامی» تلاشی است برای پیوند دادن آرمانهای دیرینه ایران با واقعیتهای امروز؛ شعاری که فراتر از یک بیان سیاسی، بهعنوان یک مأموریت اجتماعی در تمام لایههای جامعه نفوذ کرده است و ضرورت گفتوگوی میان نسلها، اقوام و گروههای مختلف را یادآور میشود.
در شرایطی که خاورمیانه با بحرانهای ژئوپلیتیک، فشارهای اقتصادی و سیاستهای تفرقهافکنانه مواجه است، این رویکرد به منزله پاسخی استراتژیک برای حفظ ثبات داخلی و تقویت جایگاه منطقهای کشور تلقی میشود.
دانشگاهها و مراکز علمی، قلب تپنده این جریان فکری به شمار میروند. استادان و پژوهشگران با طرح ایدههای نو درباره تمدن نوین اسلامی و تولید دانش بومی، بسترهای نظری برای تحقق این آرمان را فراهم میکنند و دانشجویان با انرژی جوانی و نگاه نقادانه، موتور محرک این تحول هستند.
در کلاسها، نشستهای تخصصی و کرسیهای آزاداندیشی، جوانان از قومیتها و مذاهب گوناگون گرد هم میآیند تا از دل اختلاف سلیقهها، به اشتراکات بنیادین دست یابند؛ اشتراکاتی که پایههای وفاق ملی را مستحکم میکند.
هنر و رسانه نیز نقش انکارناپذیری در انتقال پیام همگرایی دارند. فیلمسازان، شاعران و فعالان موسیقی با خلق آثاری الهامبخش، روایتگر وحدت و امید میشوند. رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی هم با انتشار روایتهای واقعی از تلاشهای مردمی، پلی میان جامعه و آرمانهای کلان ایجاد میکنند.
چهرههای تقریبی، اعم از علمای برجسته شیعه و سنی و متفکران جهان اسلام، با برگزاری همایشها و گفتوگوهای مشترک، از موانع سوءتفاهمهای مذهبی میکاهند و زمینه همکاری در مسائل اجتماعی، علمی و فرهنگی را فراهم میسازند.
بانوان ایرانی، بهعنوان نیمی از جمعیت کشور، در این روند جایگاهی محوری دارند. حضور فعال آنان در عرصههای علمی، کارآفرینی، مدیریت شهری و فعالیتهای فرهنگی نه تنها به انتقال ارزشهای تمدنی به نسلهای آینده کمک میکند، بلکه پیام اقتدار و پایداری جامعه ایرانی را نیز به جهان مخابره میسازد.
سازمانهای مردمنهاد، از گروههای محیط زیستی گرفته تا انجمنهای خیریه، جلوه عینی وفاق ملی را به نمایش میگذارند. این نهادها با گردهم آوردن افراد از پیشینههای متفاوت، مرزهای قومی و مذهبی را در عمل کمرنگ میکنند و نمونهای ملموس از همکاری جمعی ارائه میدهند.
یاد و نام سردار شهید قاسم سلیمانی همچنان محور مشترک همه جریانهای فکری است. او نماد ایستادگی در برابر صهیونیسم و تروریسم تکفیری بود و روایت زندگی و شهادتش همچنان الهامبخش نسل جوان است.
شهید آیتالله رئیسی و دیگر شهدای خدمت و اقتدار نیز با فداکاری در مسیر عدالت و خدمت عمومی، الگویی از همدلی و ازخودگذشتگی را در حافظه جمعی جامعه نهادینه کردهاند؛ الگویی که رسانهها وظیفه دارند با صداقت و دقت به نسلهای بعدی منتقل کنند.
مقابله با صهیونیسم در این چارچوب صرفاً یک رویکرد سیاسی نیست، بلکه بخشی از گفتمان عدالتخواهی و آزادگی محسوب میشود که ملت ایران بر آن پافشاری دارد و آن را به عنوان عنصر کلیدی در شکلدهی به تمدن نوین اسلامی میبیند.
حضور اقوام گوناگون ایرانی از ترکمن و کرد تا بلوچ و عرب در برنامههای ملی و آیینهای فرهنگی، عمق وحدت در عین تنوع را به نمایش میگذارد. این تنوع فرهنگی و زبانی نه مانع، بلکه فرصتی برای غنیتر شدن بافت تمدنی ایران است.
در این میان، استان گلستان با جمعیتی متنوع از ترکمنها، فارسها و دیگر اقوام، نمونهای روشن از این همزیستی فرهنگی است. بازارهای محلی، جشنهای بومی و نشستهای علمی در گرگان و گنبد کاووس، نشان میدهد که چگونه میتوان از دل تفاوتها به همدلی دست یافت.
فرهنگهای محلی، آداب و رسوم و زبانهای گوناگون اقوام ایرانی به پیوند میان سنت و مدرنیته یاری میرساند و تصویر کشوری چندصدایی و در عین حال یکپارچه را ترسیم میکند.
در همین حال، دانشگاهیان با پژوهشهای میانرشتهای از علوم انسانی تا فناوریهای نو، چارچوبهای نظری و عملی لازم برای تحقق تمدن نوین اسلامی را توسعه میدهند.
اقتصاد مقاومتی، نوآوریهای فناورانه و استارتاپهای دانشبنیان، جلوههای عملی این تمدن هستند که در محیطهای علمی و صنعتی کشور شکوفا میشوند و از سطح شعار به عرصه واقعیت گام میگذارند.
جوانان و دانشجویان با بهرهگیری از ابزارهای نوین اقتصادی، ضمن پاسخ به نیازهای معیشتی جامعه، پیوندی میان آرمانهای تمدنی و توسعه پایدار برقرار میکنند.
رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی فضایی برای گفتوگوی ملی و حتی بینالمللی درباره ارزشهای تقریب و وحدت فراهم کردهاند و مرزهای جغرافیایی را در انتقال پیامهای فرهنگی از میان برداشتهاند.
در سطح منطقهای، همکاری با کشورهای مسلمان همسایه، از آسیای میانه تا خاورمیانه، فرصتی برای تقویت این نگاه تمدنی است و دیپلماسی فرهنگی و علمی به ابزاری کارآمد برای همگرایی بدل شده است.
چهرههای هنری و فرهنگی با تولید آثار خلاق در عرصههای بینالمللی، پیام همبستگی و مقاومت را به زبان هنر عرضه میکنند و مخاطبان جهانی را با این گفتمان آشنا میسازند.
این پویایی فرهنگی و اجتماعی، نشانهای روشن از ایرانی است که میخواهد همزمان ریشههای تاریخی خود را حفظ کند و در عین حال به آیندهای نو گام بردارد.
مجموعه این تلاشها، از فعالیتهای دانشگاهی و مردمی گرفته تا مقاومت فرهنگی و رسانهای، چشماندازی از کشوری مقتدر، همدل و پیشرو ترسیم میکند که به سوی تحقق تمدن نوین اسلامی حرکت میکند و در این مسیر از همه ظرفیتهای انسانی و طبیعی خود بهره میگیرد.
ایرانِ امروز با بهرهمندی از پشتوانه مردمی، یاد شهدا و تلاش نسل جوان، نمونهای زنده از وفاق ملی است؛ وفاقی که نه تنها به استحکام داخلی میانجامد، بلکه الگویی الهامبخش برای ملتهای منطقه و جهان اسلام به شمار میرود.
#وفاق_ملی #تقریب #تمدن_نوین_اسلامی #دانشجویان
اسلب؛ نقطه بازگشت کیفیت در صنعت ساختمان گلستان

























دیدگاهتان را بنویسید