صبحی آرام در کوچه پسکوچههای گرگان آغاز میشود؛ صدای گام کودکان، بوی نان تازه و پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران که در باد میرقصد، فضایی از زندگی روزمره و آرامش ظاهری را میسازد. مأموران سبزپوش نیروی انتظامی با نگاههای هوشیار در گوشه و کنار ایستادهاند تا نظم و امنیت را برقرار کنند و مردم بدون دغدغه زندگی خود را ادامه دهند.
آرامش، حاصل تلاش شبانهروزی آنان است؛ مأمورانی که در زیر نور سوزان آفتاب، باران و برف سنگین، حتی در خاموشی شب، هیچگاه از پای نمینشینند. آنان قسم خوردهاند تا امنیت و آرامش جامعه را حفظ کنند و اجازه ندهند گزندی به یک هموطن وارد شود.
این روایت به خانهای ساده در روستای نوده ملک میرسد؛ جایی که شهید مهدی مزرعی متولد شد. کودکی که میان خاک روستا و بازی با دوستان بزرگ شد و از همان نوجوانی باور داشت که آرامش مردم، مهمتر از راحتی خودش است. او همیشه میگفت، اگر مردم آسوده نباشند، هیچ کار بزرگی نمیتوان انجام داد.
مهدی تصمیم گرفت راهی انتخاب کند که تفاوتی برای همه مردم ایجاد کند؛ مسیر سبزپوشان نیروی انتظامی. او مأمور شد که در جادهها، خیابانها، بازارها و روستاها، امنیت برقرار کند و مانع از هر تهدید و تعرضی شود. زندگی روزمره او و همکارانش ترکیبی از انسانیت و اقتدار بود؛ آنان هر روز برای حفظ آرامش مردم آماده بودند، حتی اگر این به معنای مواجهه با خطر و تهدید باشد.
از کوچههای نوده ملک روایت به کوچهها و خیابانهای گرگان امتداد مییابد؛ جایی که مأموران انتظامی، در دل بازارها و خیابانها، نظارهگر امنیت مردماند. آنان نمیگذارند کوچکترین تهدیدی آرامش جامعه را بر هم بزند. دشمن حتی در پس صفحههای گوشیها و رایانهها کمین کرده است؛ هدفش ایجاد تشویش و ناامنی است.
اما مأموران سبز و سفید پوش نیروی انتظامی سد محکمی میشوند و اجازه نمیدهند هیچ تعرضی به جامعه وارد شود. آنان از همان زمان تولد گویا سوگند شهادت را خوردهاند؛ تا اجازه ندهند خونی از دماغ کسی بریزد و تا مطمئن شوند هیچکس برای دشمن بازی نمیکند. آنان فرزندان نسل رستم و سهراباند و فرزندان خمینی کبیر که قسم خوردهاند پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران را پاس دارند.
مهدی مزرعی در مأموریتهای خود، هر روز با ایمان و عشق به وطن، جان خود را در مسیر امنیت مردم قرار میداد. همکارانش از او به عنوان فردی با اخلاق، شجاع و خستگیناپذیر یاد میکنند. او میگفت حتی کوچکترین اقدام برای آرامش مردم ارزشمند است و هر مأموریت فرصتی برای خدمت به هموطنان است.
در مسیر روستایی، مأموران انتظامی در شبهای تاریک و زمستانهای برفی آمادهاند تا هیچ حادثه و تهدیدی آرامش مردم را بر هم نزند. آنان قسم خوردهاند که تا پای جان برای امنیت مردم تلاش کنند.
روایت به جادههای باریک و مهآلود استان میرسد؛ جایی که مأموران راهنمایی و رانندگی، شبانهروز مراقب جان و مال مردماند و از هر حادثهای جلوگیری میکنند. آنان تفاوتی میان کودک، بزرگسال یا سالمند قائل نیستند؛ امنیت برای همه یکسان است.
در دل جنگلهای انبوه گلستان، مأموران مرزبانی و انتظامی شبانهروز پاسداری میکنند. آنان مانع نفوذ دشمن و هر گونه تهدید به امنیت جامعه میشوند. حضورشان یادآور خون سرخ شهدایی است که جان خود را نثار وطن و مردم کردند تا این مرزها امن بماند.
شهید طاها گرایلو، جوانی از گرگان بود که در خانوادهای مذهبی بزرگ شد. او از نوجوانی علاقهمند به خدمت به مردم بود و همیشه میگفت، اگر بتوانم حتی یک نفر را از خطر نجات دهم، همه تلاشها ارزشمند است. طاها پس از پیوستن به نیروی انتظامی، در مأموریتهای جادهای و شهری حاضر شد و جان خود را در راه تأمین امنیت مردم نثار کرد.
شهید علیرضا پهلوان، اهل یکی از روستاهای شمال استان بود. او در کودکی شاهد سختیهای زندگی روستایی بود و همیشه میخواست با خدمت به مردم، بخشی از مشکلات آنان را کاهش دهد. علیرضا با شجاعت در عملیاتهای امنیتی حاضر شد و همواره در کنار مردم بود تا کوچکترین آسیبی به آنان وارد نشود.
شهید امید گوکلانی، سرباز وظیفه و از جوانان پرانرژی استان بود که علاقه زیادی به خدمت عمومی داشت. او در ماموریتهای شهری و مرزی حضور مستمر داشت و هیچگاه از سختیها و خطرها هراس نداشت. حضور او آرامش و اعتماد را در دل مردم تقویت میکرد.
هر یک از این شهیدان، با جانفشانی خود یادآور این حقیقتاند که امنیت جامعه، نتیجه ایثار و فداکاری است. آنان قسم خوردهاند تا پرچم جمهوری اسلامی ایران را حفظ کنند و اجازه ندهند کسی برای دشمن بازی کند یا آرامش مردم خدشهدار شود.
در دشتهای سرسبز و کوهستانهای مهآلود، مأموران انتظامی با دقت و هوشیاری حرکت میکنند. آنان با چراغهای خودرو و تجهیزات خود، مسیرها را ایمن میکنند و اجازه نمیدهند حادثهای جان مردم را تهدید کند.
حتی در بازارهای شلوغ، حضور مأموران، سرمایهگذاران و فروشندگان را مطمئن میسازد که کسبوکار و معاملات آنان امن است و آرامش روانی خانوادهها حفظ میشود.
در مدارس و خانهها، مأموران پلیس حضور دارند تا آرامش روانی و امنیت کودکان و خانوادهها برقرار باشد؛ آرامشی که با جانفشانی شهیدان و حضور سبزپوشان تأمین میشود.
هر قطره باران، هر برف سنگین و هر گرمای سوزان آفتاب، آنان را از پای نمیاندازد. آنان قسم خوردهاند تا پرچم جمهوری اسلامی ایران و آرامش مردم را حفظ کنند.
در کوچهها و خیابانهای شهر و روستا، در جادههای پرخطر و در دل جنگلهای هیرکانی، مأموران انتظامی آماده مقابله با هر تهدید و تعرضی هستند. آنان اجازه نمیدهند دشمن کوچکترین آسیب به جامعه وارد کند.
هفته نیروی انتظامی فرصتی است تا این روایتها دوباره مرور شود؛ از کوچههای گرگان و نوده ملک تا جادهها، دشتها، جنگلها و مرزهای استان گلستان.
نام و یاد شهیدان انتظامی گلستان، یادآور ایمان، ایثار و شجاعت آنان است؛ آنان فرزندان خمینی کبیر و نسل رستم و سهراباند، که از همان تولد گویا سوگند شهادت خوردهاند.
مردم میدانند آرامشی که امروز در بازارها، خیابانها، مدارس و خانهها جاری است، حاصل همان جانفشانیهاست.
در کنار مأموران، مردم همراه و هوشیار هستند؛ امنیت پایدار زمانی حاصل میشود که مردم و پلیس دست در دست هم برای دفاع از آرامش و جان هموطنان تلاش کنند.
روایت زندگی شهیدان انتظامی گلستان، تصویرگر ایمان، شجاعت، ایثار و عشق به وطن است؛ آنان اجازه نمیدهند کوچکترین تهدیدی آرامش جامعه را برهم زند.
هر کوچه، هر خیابان و هر جاده، یادآور حضور سبز و سفید پوشانی است که قسم خوردهاند امنیت را حفظ کنند.
در دل کوهستان و جنگل، مأموران انتظامی و مرزبانی، حافظ جان مردماند؛ یادآور خون سرخ شهیدانی که با فداکاری خود امنیت و آرامش را به این استان هدیه کردند.
این روایت نشان میدهد امنیت جامعه، حاصل همدلی مردم، حضور مأموران مقتدر و ایثار شهیدان است؛ تصویری که از نوده ملک تا مرزهای گلستان امتداد دارد.
پلیس مقتدر، مردم همراه و یاد و خاطره شهیدان، نماد یک جامعه امن، آرام و پویا هستند؛ جامعهای که با خون، ایمان و ایثار ساخته شده است.
در نهایت، تصویر روشن است؛ امنیت گلستان، حاصل جانفشانی سبزپوشان نیروی انتظامی و همراهی مردم است؛ امنیتی که با خون شهدای این خطه، از کوچهها و روستاها تا دشتها، جنگلها و مرزها نوشته شده است.
اسلب؛ نقطه بازگشت کیفیت در صنعت ساختمان گلستان


























دیدگاهتان را بنویسید