رسانه؛ازمأموریت تا مدل اقتصادی
رسانه در ذات خود ترکیبی از سه عنصر است: اندیشه، روایت و سرمایه.
بدون اندیشه، رسانه معنا ندارد؛ بدون روایت، تأثیر ندارد؛ و بدون سرمایه، تداوم نمییابد.
همین سهگانه، جوهرهی شکلگیری مفهوم کسبوکار رسانهای است. رسانههای حرفهای در جهان دریافتهاند که پایداری مأموریت فرهنگیشان، تنها در گرو یافتن مدل اقتصادی پایدار است.
در دنیای امروز، دیگر فروش نسخه چاپی یا چند آگهی محدود، تضمینکنندهی بقا نیست. رسانهها برای ادامهی حیات باید خود را با واقعیتهای جدید بازار سازگار کنند: از اشتراک دیجیتال و تبلیغات
هدفمند گرفته تا تولید محتوای برندمحور، همکاریهای رسانهای و خلق ارزش از طریق داده.
بحران اعتمادوتغییر پارادایم مخاطب
در عصر شبکههای اجتماعی، رسانه با بحرانی تازه روبهروست: بحران اعتماد.
مخاطب امروز نهتنها مصرفکنندهی خبر است، بلکه خود تولیدکنندهی محتواست. او همزمان در چند پلتفرم فعال است و هر پیام را با تردید میسنجد. رسانهای که نتواند اعتماد مخاطب را به سرمایه تبدیل کند، در بازار پرهیاهوی امروز دوام نخواهد داشت.
از این منظر، «اعتماد» مهمترین دارایی نامشهود رسانه است؛ داراییای که تنها از مسیر شفافیت، پاسخگویی و کیفیت محتوا حاصل میشود. در واقع، در اقتصاد رسانهای نوین، اعتماد همان سرمایه اجتماعی است که با آن میتوان سرمایه اقتصادی ساخت.
رسانههای محلی و فرصت اقتصاد بومی
یکی از ظرفیتهای مغفول در کشور ما، کسبوکارهای رسانهای محلی است.
رسانههای بومی، برخلاف تصور عمومی، میتوانند با تمرکز بر فرهنگ، گردشگری، میراث و اقتصاد محلی، به بازیگران مؤثر توسعه منطقهای تبدیل شوند. تجربه کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که هرگاه رسانههای محلی با نهادهای شهری، دانشگاهها و کسبوکارهای کوچک همافزایی کردهاند، تحولی پایدار در هویت فرهنگی و اقتصاد منطقهای رقم خورده است.
در این مسیر، حمایت هوشمندانه نهادهای دولتی و خصوصی، بهویژه در قالب طرحهای حمایتی، تسهیلات و تبلیغات هدفمند محلی، میتواند نقش کلیدی در پایداری اقتصادی رسانههای کوچک داشته باشد.
چالشهاوواقعیتهای کسبوکار رسانه در ایران
در ایران، بسیاری از رسانهها هنوز در چرخهی سنتی هزینه و درآمد گرفتارند. نبود نظام شفاف تبلیغات دیجیتال، دشواری دسترسی به دادههای تحلیلی، و محدودیت در جذب سرمایهگذار، از مهمترین موانع رشد اقتصادی رسانههاست.
در عین حال، بخشی از رسانهها هنوز نگاه صرفاً فرهنگی به فعالیت خود دارند و از پذیرش واقعیتهای بازار پرهیز میکنند. این رویکرد، هرچند از منظر آرمانگرایی محترم است، اما در عمل موجب فرسایش منابع انسانی و مالی رسانه میشود.
برای عبور از این وضعیت، نیاز به نگاه تازهای به اقتصاد رسانهای است؛ نگاهی که رسانه را هم بهعنوان «کسبوکار» ببیند و هم بهعنوان «نهاد اجتماعی».
آینده: رسانه بهعنوان بنگاه خلاقیت
در افق آینده، رسانهها بیش از آنکه ابزار انتقال پیام باشند، بنگاههای خلاقیت خواهند بود. رسانههایی که میتوانند ایده را به ارزش اقتصادی تبدیل کنند، در میدان رقابت باقی خواهند ماند. رسانههایی که از فناوریهای نوین چون هوش مصنوعی، دادهکاوی و تولید محتوایتعاملی بهره ببرند، در آینده نهچندان دور به مراکز تولید ثروت فکری تبدیل میشوند.
بنابراین، رسانهی آینده نه فقط سخنگوی جامعه، بلکه شتابدهندهی توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خواهد بود؛ جایی که حرفهمندی و نوآوری در کنار هم معنا مییابند.
اگر تا دیروز رسانه تنها تریبون بود، امروز باید بنگاه اقتصادی اندیشه باشد.
برای بقا در زیستبوم متغیر کنونی، رسانهها باید از مرز روایت عبور کنند و وارد دنیای کارآفرینی شوند. بقاء رسانه، دیگر به تعداد خوانندگان یا دنبالکنندگان محدود نیست، بلکه به میزان توانایی آن در تبدیل محتوا به ارزش، مخاطب به مشتری، و اعتماد به سرمایه وابسته است.
شاید وقت آن رسیده که بپذیریم در روزگار نو، هر رسانه موفق، خود یک کسبوکار زنده است؛
کسبوکاری که اگر سود نکند، رسالتش هم پایدار نخواهد ماند.
مالیاتِ روی کاغذ؛ خانههای خالی هنوز در دسترس دولت نیست

























دیدگاهتان را بنویسید