توسعه فرهنگی در هر جامعهای اگرچه در ظاهر آرام و تدریجی رخ میدهد، اما ریشههای آن عمیق، پیچیده و سرنوشتساز است. فرهنگ، نه مجموعهای از آیینها و میراث گذشته، بلکه سپهر زنده و پویا از معناها، ارزشها و رفتارهاست؛ سپهری که هر روز در میدان رسانهها بازآفرینی میشود. در جهان امروز، جایی که مرزهای اطلاعاتی فرو ریخته و روایتها با سرعت نور در گردشاند، هیچ پروژه فرهنگی بدون رسانه آغاز نمیشود و هیچ تحول فرهنگی بدون پشتوانه رسانهای به مقصد نمیرسد.
رسانه؛ حافظه زنده جامعه
جامعه بدون حافظه، آیندهای ندارد. رسانه با ثبت لحظات، تجربهها و تحولات فرهنگی، نقش «حافظه زنده» را ایفا میکند؛ حافظهای که نه در کتابخانهها، بلکه در جریان روزمره زندگی مردم تنیده شده است. هر بار که رسانه یک آیین محلی، یک جشنگاه اقوام یا یک رفتار فرهنگی نوظهور را روایت میکند، در واقع لایهای تازه بر حافظه جمعی میافزاید. این ثبت و بازنمایی مستمر، مهمترین زیرساخت توسعه فرهنگی است؛ زیرا جامعه تنها زمانی قادر به حرکت پیشرونده است که مسیر طیشده را بشناسد و نسبت خود را با گذشته بفهمد.
قدرت روایتسازی و بازتعریف هویت
هویت فرهنگی هر جامعهای با روایت ساخته میشود. رسانه، امروز بیش از هر نهاد دیگری قدرت روایتسازی دارد؛ قدرتی که میتواند ارزشها را برجسته کند، سبکهای زندگی را جهت دهد و الگوهای رفتاری را بازتعریف کند. توسعه فرهنگی زمانی شکل میگیرد که رسانه بتواند از دل واقعیتهای جامعه، «روایتهای معتبر» بسازد؛ روایتهایی که امید، آگاهی و خودباوری را تقویت کنند. جامعهای که روایتهای خود را تولید نکند، ناگزیر روایتهای دیگران را مصرف خواهد کرد و این یعنی از دست دادن ابتکار فرهنگی.
مشارکت فرهنگی؛ از مخاطب منفعل تا کنشگر فرهنگی
رسانههای نوین مفهوم مشارکت فرهنگی را دگرگون کردهاند. دیگر دوران مخاطب منفعل به پایان رسیده است؛ امروز هر شهروند میتواند تولیدکننده محتوا، روایتگر تجربه و بازیگر میدان فرهنگی باشد. این مشارکت گسترده، اگر هدایت شود، موتور توسعه فرهنگی خواهد بود. رسانههای محلی، پایگاههای خبری منطقهای و شبکههای اجتماعی بومی میتوانند با برجستهسازی استعدادها، رویدادها و فعالیتهای فرهنگی مردم، میدان تازهای برای مشارکت عمومی فراهم کنند؛ میدان رقابتی و پویا که در آن هر فرد بخشی از مسئولیت توسعه فرهنگی را بر عهده میگیرد.
رسانه در برابر جهانیشدن؛ محافظ هویت یا پل گفتوگو؟
در دوران جهانیشدن، رسانهها با چالشی دوگانه روبهرو هستند. از یکسو باید از هویت بومی و میراث فرهنگی در برابر سلطه روایتهای جهانی محافظت کنند، و از سوی دیگر باید دروازهای برای گفتوگوی فرهنگی با جهان باشند. توسعه فرهنگی زمانی پایدار میشود که رسانه بتواند میان این دو نقش توازن برقرار کند؛ یعنی ضمن پاسداشت فرهنگ محلی، جامعه را در برابر تنوع فرهنگی جهان نیز گشوده نگه دارد. رسانهای که تنها نگاه تدافعی دارد، در نهایت منزوی میشود و رسانهای که صرفاً مصرفکننده فرهنگ جهانی است، هویت را قربانی جذابیتهای زودگذر میکند.
سواد رسانهای؛ رکن مغفول توسعه فرهنگی
اگر رسانه موتور توسعه فرهنگی است، سواد رسانهای سوخت آن است. جامعهای که مهارت تحلیل محتوا، تشخیص خبر از شبهخبر و توانایی تولید پیام را نداشته باشد، در برابر هجوم روایتهای مشوش و بازنماییهای مغرضانه آسیبپذیر میشود. توسعه فرهنگی بدون تربیت نسل آگاه، پرسشگر و تحلیلگر ممکن نیست. آموزش سواد رسانهای باید از مدرسه آغاز شود و در دانشگاهها، سازمانها و رسانههای عمومی ادامه یابد؛ زیرا آینده فرهنگ در دست مخاطبانی است که میفهمند چگونه ببینند، چگونه بشنوند و چگونه روایت کنند.
جمعبندی؛ رسانه، زیرساخت نرم توسعه
رسانه دیگر ابزار جانبی فرهنگ نیست؛ بلکه زیرساخت نرم توسعه فرهنگی است. هرچقدر دستگاه فرهنگی یک جامعه برنامهریزی منسجم داشته باشد، اگر رسانه کارآمد و روایتگر نداشته باشد، سیاستها روی کاغذ باقی میمانند. توسعه فرهنگی نیازمند رسانهای مستقل، حرفهای، اخلاقمدار و خلاق است؛ رسانهای که بتواند هم واقعیتهای جامعه را بازتاب دهد، هم چشماندازهای آینده را روایت کند و هم مردم را در مسیر تحول فرهنگی همراه سازد.
در نهایت، فرهنگی که با رسانههای معتبر و توانمند پشتیبانی شود، نهتنها زنده میماند، بلکه آینده را نیز میسازد. و آینده هر جامعهای، همانقدر که در دست برنامهریزان است، در دست روایتگران حرفهای نیز هست.
مالیاتِ روی کاغذ؛ خانههای خالی هنوز در دسترس دولت نیست

























دیدگاهتان را بنویسید