۶ نامزد ریاست جمهوری که هر کدام با نسخه های از پیش کارشناسی شده به مناظره دعوت شدند بیشتر از راهکارهای اقتصادی سخن گفتند و بعضا به زبان های مختلف همه یک هدف را دنبال کردند و آن اینکه مشکل اقتصادی را حل می کنند، به تورم پایان می دهند، سرمایه گذاران را به سرمایه گذاری تشویق می کنند، با همه کشورهای دنیا روابط دوستانه برقرار می کنند، موانع را از پیش روی برمی دارند و از منابع موجود به نفع مردم، برای مردم و با مردم استفاده می کنند. جلو مفاسد را می گیرند.
مدیران ناکارآمد را برکنار می کنند و نهایتا گلیم عریض و طویل بافته شده در سالیان را می شکافند و از نو می بافند و چه و چه …!
اما هیچ کدام نگفتند برای تحقق خواسته ها و اهدافشان چگونه تغییر ایجاد می کنند؟ حتی بعضی ها صراحتا گفتند طرح جدیدی ندارند و همان راه شهید رئیسی را ادامه می دهند.
یعنی همان روند گذشته که در بعضی موارد موفق نبوده از جمله مقابله با تورم و گرانی و کاهش ارزش پول ملی را دنبال می کنند که با تخیل ها و طرح و برنامه های بیشتر شفاهی و نه تدوین شده جور در نمی آید، یعنی راهی جدید را پیش رو ایجاد می کنیم اما شرایط برای طی کردن این راه را نداریم. پس همان راهی را که گذشتگان رفتند می رویم هرچند می دانیم نتیجه همان و یا بدتر خواهد شد.
و اما بعد؛ هر یک از نامزدهای ریاست جمهوری که در حسن نیت آنها و علاقه شان برای خدمت کمتر باید شک کرد به خوبی می دانند که اگر راه گذشتگان آنها را به مقصد نرسانده و برعکس از تحقق اهداف اقتصادی و فرهنگی دور کرده است را نباید انتخاب کنند و راه دیگری با روش دیگری باید طی کنند اما نباید غافل بود که قبل از ایجاد راه جدید باید تمامی راه های انحرافی را مسدود کرد و شرایط را تغییر داد تا بتوان از تداخل و مزاحمت راه های دیگر پیشگیری کرد.
یعنی سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم. سئوال: آیا در شرایط فعلی چنین چیزی امکانپذیر است؟ اقتصادی که یک شبه خراب می شود و چند ساله آباد نمی گردد با رفرم و اصلاح جز آنکه شکل شتر، گاو، پلنگ به خود می گیرد درست نخواهد شد.
به طور قطع ضربه های اساسی و محکمی که به اقتصاد ایران وارد شده است، تحریم، جنگ ۸ ساله، فرار سرمایه، فرار نیروی انسانی کارآمد و تحصیلکرده و تغییر رفتار در مردمی بوده که پیوسته شاهد فاصله عمیق طبقاتی و فقیر شدن بیشتر فقرا و قوی تر شدن اغنیاء بوده اند.
تارهای تنیده ریاکاری، تقلب، کلاهبرداری و فریب در فرش پهن شده اقتصاد را نه می توان از پیکره آن جدا کرد و نه می توان به آن رنگ و لعاب مصنوعی داد. اما می توان آن را کنار گذاشت و فرشی دیگر بافت.
با طرح و نقشه ای که با شرایط اقتصادی جهان هماهنگ باشد، زیرا ما نمی توانیم خود را جزیره ای فرض کنیم که در آن خودکفا شویم و تمامی راه ها به دیگر نقاط دنیا را ببندیم.
این سخن به معنای این نیست که عملا در اشکال مختلف غرب یا شرق در بیائیم و رها کنیم تمامی دستاوردهای فرهنگی، ارزشی، انقلابی و نظامی خود را بلکه می توانیم با تعامل و ایجاد روابط حسنه موانع از جمله تحریم ها را از پیش روی برداریم و همانند کشورهای دیگر آزادانه به داد و ستد و تجارت و بازرگانی بپردازیم.
اما یادمان نرود که این خواسته ما یک طرف قضیه هست و خواسته دولتمردان غرب و شرق در طرف دیگر مثل دو کفه ترازو که نمی تواند یک طرف سنگین و طرف دیگر سبک باشد.
هنر دیپلماسی و روابط خارجی است که می تواند در ترازوی ارتباطات و داد و ستدها تعادل ایجاد کند پس ما به یک تفاهم بین المللی نیاز داریم. یعنی دو طرف یکدیگر را فهم کنند و به اهداف هم نزدیک شوند و به معامله برد برد فکر کنند و از تشدید چالش ها و سخت گیری های راه بندان پرهیز نمایند.
اگر بنا باشد در به همان پاشنه قبل بچرخد، پس باید تبعات آن را قبول کنیم و فشار بیشتر را بر مردم توجیه نماییم و بگوییم استقلال بهای سنگینی دارد که باید پرداخت کرد و راه گریزی نیست زیرا شرایط انقلابی بودن ایجاب می کند که چنین باشیم. مثل کوبا و کره شمالی.
امروز تمام فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای و تلویزیونی و رادیویی که در اختیار مخالفان، منتقدان و نهایتا دشمنان انقلاب هستند بدون شک بر بخش مهمی از افکار عمومی تسلط دارند و مدام به بمباران تبلیغاتی سوء یا درست و غلط مشغولند.
ساندویچ های خوشمزه با طعم های مختلف اما بی خاصیت و بدپس مانند پپسی به خورد ملت می دهند و این در شرایطی است که چلوکباب را در سفره آنها می گذاریم اما بدون طعم و مزه میل به خوردن آنها نمی کنند.
مهمترین راه رسیدن به مقصود اعتمادسازی است. اعتمادسازی با حرف و حدیث و وعظ و خطابه ایجاد نمی شود. اعتمادسازی با رفع نگرانی های ناشی از بیشتر فقیر شدن، تأمین نیازها، ایجاد شرایطی که بتواند اذهان عمومی را به سمت و سوی حقایق برگرداند، ایجاد می شود.
ما چه اصراری داریم که برای رسیدن به اهداف کوچک گرچه مهم باشند اهداف بزرگ تر و اساسی تری را فدا کنیم با این روش های ناکارآمدی که جز ناراضی تراشی و انفعال و دشمن تراشی نتیجه ای نمی گیریم؟ مهمترین ناگفته ای که باید گفت و از آن بیم نداشت ایجاد امنیت روانی است.
اگر امنیت روانی باشد فقر هم قابل تحمل است هرچند به کفر بیانجامد. پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «کاد الفقر ان یکون کفرا» [زود باشد که فقر به کفر بیانجامد] همان پیامبر(ص) فرمودند: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» یعنی حکومت با کفر باقی می ماند اما با ظلم نمی ماند.
تورم غیرقابل تحمل ستمی است که بر مردم به هر دلیل تحمیل شده است و تنها با تغییر شرایط می توان آن را محدود کرد یا کاهش داد. تغییر شرایط یعنی با حفظ اصول اولیه انقلاب فقط به آنچه در قانون اساسی آمده عمل کنیم. ما در باب اقتصاد راهی جز ساختارشکنی نداریم.
زیرا نتوانستیم اقتصاد اسلامی را به درستی جا بیاندازیم و نه توانستیم اقتصاد سوسیالیستی و کوپنی را ادامه دهیم و نه از یک اقتصاد جهانی و عرفی تبعیت کردیم. با افکار محفلی و سلیقه ای و شخصی نمی توان اقتصاد و کشور را اداره کرد.
می توان با نیروی نظامی و انتظامی قوی دشمنان را از مرزها فراری داد و در مرزهای دیگر کشورهای هدف به مقاومت در برابر زورگویی های امپریالیست ها ایستادگی کرد اما نباید از انحراف افکار عمومی در داخل غافل شد. مسئولیت و اختیار دو روی یک سکه اند و دو کفه ترازوی تعادل کارآیی و مدیریت، رؤسای جمهور آینده چه میزان اختیار دارند تا مسئولیت عملکردهای خود را بپذیرند؟
نکته مهم این است که استقلال قوا ضامن عدم تداخل و دخالت های نابجا شود و نسخه از پیش تعیین شده به دست رئیس قوه مجریه ندهیم. اصول واضح است و همه می دانیم چیست اما روش ها برای تحقق اهداف متفاوتند و باید تجربه شوند با روش های دیرین گذشته نمی توان همه را به پای میز توافق آورد و نتیجه گرفت.
آنچه مهم است نتیجه کار است. تکلیف بدون تحقق نتیجه، اسلامی هم نیست. کدام تکلیف در قرآن یا سنت و شرع است که نتیجه مطلوبی به بار نمی آورد؟ اگر فرض کنیم آنچه در عمل مفید واقع می شود حقیت است، پس عملمان را مفید کنیم.
عمل بی حاصل هرچند ایثارگرانه باشد فایده ندارد. ما وقتی در جنگ پیروز شدیم که از موج انسانی به سوی هدف گیری واقع بینانه رفتیم. فلسطین هم بعد از ۷۰ سال این روش را تجربه کرد. یعنی خود را در مقابل دشمن به انواع سلاح ها مجهز کرد نه با تیر و کمان به پیش آمد. مثل گذشته که جز شکست نتیجه ای نداد.
در مسابقات جهانی آینده همیشه برد از آن ملتی بوده است که بهترین مجموعه های تعلیم و تربیت را داشته اند. از آموزش و پرورش غافل نشویم که پایه هر موفقیت اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی اجتماعی است. والسلام
دیدگاهتان را بنویسید