بالاخره پس از ماه ها مبارزه و درگیری همه جانبه با کرونا و تحمل تلفات فراوان و ورشکستگی اقتصاد و سرگردانی مردم به این نتیجه رسیدم که هر طور شده واسطه ای بتراشم و زمینه ی ارتباطی مویرگی را فراهم کنم و سر و ته قضیه را با یک مذاکره ی جانانه ی کرونایی به هم بیاورم و به جای ضد عفونی دائمی و بستن دهان مردم با انواع ماسک ها و مسلح کردن دست ها با دستکش و قرنطینه و حبس صغیر و کبیر در خانه ها و ایجاد فاصله و منع تجمعات بیش از سه نفر ، مرد و مردانه بروم با ویروس کرونا مذاکره کنم ببینم حرف حسابش چیست ؟ در مذاکره هم که حلوا تقسیم نمی کنند ؛
بالاخره باید امتیازی بدهی و امتیازی بگیری و بدانی که طرف مقابل با چه لطایف الحیلی تو را پای میز مذاکره نشانده و کاری نکنی که آن روی سگش بالا بیاید و بزند زیر قرارداد ! با همین قصد و نیت خوابیدم و شب را در رویای مذاکره ای نتیجه بخش به صبح رسانیدم و در عالم خیال خودم را قهرمانی تصور می کردم که ماتحت کرونا را با تیپایی جانانه مضروب ساخته و به عامل قتل هزاران نفر تاخته ام و می دیدم که مردم برای من دست تکان می دهند و در کنج دنج دل های مردم کرونا زده برای خود جایی تدارک دیده ام.
دمدمه های صبح همین که خورشید بساطش را پهن کرد ، کفش و کلاه کردم برای مذاکره با کرونا ولی مشکل اصلی من دیدن این نادیدنی و تعیین محل ملاقات بود . به هر حال من باید بدانم با چه کسی طرف هستم ، مذاکره با کسی که هرگز او را ندیده ای بدان می ماند که بخواهی سر قبری گریه کنی که مرده ای در آن نیست !
ضمن این که در عرف دیپلماتیک گفت و گوی دو مقام بلند پایه ابتدا باید رسانه ای شود و ماهها قبل از انجام چنین دیدار و مذاکره ای ، خبرنگاران و گزارشگران و اصحاب رسانه پیرامون حسن و قبح آن قلمفرسایی و گنده گویی و اظهار فضل نمایند و محسنات و معایب آن را بازگو کنند و ضمن مصاحبه با صاحب نظران به تحلیل و بررسی دلایل و پیامدهای این دیدار بپردازند تا در مردم انتظارایجاد شود و برای مدتی بازار تحت تاثیر امیدی نیمه واهی از آب و تاب و التهاب بیفتد و صرافی ها ماست هایشان را کیسه کنند و دلالان از جنب و جوش خود بکاهند و …
بالاخره سیاست هم مثل فوتبال حاشیه هایی دارد و چه بسا حواشی بازی های سیاسی به مراتب دامنه دار تر و سرکاری تر از فوتبال باشد. به طور کلی می توان گفت هر چه در فوتبال هست در سیاست هم پیدا می شود .
از گل زدن یا گند زدن گرفته تا اوت و آفساید و خطا و بازی ناجوانمردانه تا برسد به چیزهایی مثل دلالی یا جادوگری و ادرار در پای دروازه ی حریف و تبانی و ناشی گری و افتضاح و نتایج خجالت آور .
نتیجه ی کار سیاسی هم مثل نتیجه فوتبال الزاما به نفع هواداران و تماشاچیان و مردمی که برای یک تیم یا جناح یقه می درانند نیست . در واقع برنده بازی فوتبال کسانی هستند که دستمزدهای میلیاردی می گیرند و با فروش بلیت های ۱۰ برابر قیمت در اروپا و ترکیه ویلا خریداری می کنند ! و در دنیای سیاست هم پیروز واقعی کسانی هستند که امتیاز کارخانه و استخراج معدن دست به دست می کنند و به همه چیز از جمله باورهای مردم نگاه ابزاری دارند.
البته مصدومیت و اخراج و جریمه و فحش هم دارد که با درآمد بالایش سربه سر می شود.
حالا ما می خواهیم با کرونا مذاکره کنیم ، اما چند مشکل اساسی داریم . اول این که چون میلیاردها ویروس از نوع کرونا در زمین و هوا و دریا سرگردان هستند من نمی دانم با کدامیک از آنها باید مذاکره کنم که احیانا اگر به نتیجه ای رسیدیم سایر ویروس ها نیز از تصمیمات نماینده ی تام الاختیار خود تبعیت کنند .
ویروس ها که اهل دموکراسی و انتخابات نیستند و اگر هم انتخاباتی ویروسی در کار باشد، حساب و کتابی ندارد و یک دفعه می بینی یک ویروس مفلوک ادعای نمایندگی سایر ویروس ها را دارد و چون تصمیماتش ضمانت اجرایی ندارد مثل این می ماند که با دیوار حرف زده باشی ! مشکل بعدی این است که نوع مذاکره مشخص نیست .
یعنی معلوم نیست پیش شرط دارد یا ندارد . بالاخره ما که از زیر بوته به عمل نیامده ایم و برای خودمان کسی هستیم . شاید رفتیم نشستیم پای میز مذاکره و ناگهان ویروس پایش را در یک کفش کرد که باید تمامی کارخانه هایی که هوا را آلوده می کنند را گل بگیرید .
آن وقت ما چه خاکی به سر کنیم با این همه کارگران و مهندسین بیکار شده ؟ داستان مذاکره به این سادگی ها نیست . شاید ویروس گفت من اصلا تو را به نمایندگی مردم دنیا قبول ندارم و تو روی چه حسابی از طرف مردم دنیا برای خودت درجه و عنوان دست و پا کرده و از طرف جهانیان حرف میزنی و خزعبلات بلغور می کنی ؟
مشکل بعدی در بحث مذاکره با ویروس کرونا این است که با این ویروس نمی توان دست داد یا اگر به توافق مهمی رسیدیم او را در آغوش گرفت و عکس یادگاری انداخت و قیافه های خندان دیپلماتیک به مردم دنیا تحویل داد . با ویروسی که او را آلوده می دانیم دست دادن یعنی پا گذاشتن روی اصول بهداشتی که من اهلش نیستم !
مشکل دیگری که در مذاکره با ویروس کرونا وجود دارد این است که چون ویروس ها همه در یک اندازه و کوتوله اند و هیچ کس دیگری را به بزرگتری قبول ندارد لذا ویروس مذاکره کننده ممکن است بخواهد وسط مذاکره با سایر ویروس ها مشورت و از آنها کسب تکلیف کند و هی وقت مذاکره را بگیرد و نتیجه ای هم حاصل نشود و اگر نتیجه ای هم حاصل شد ویروس های دیگر با نادیده انگاشتن قرار و مدارها به نقطه ی اول برگردند .
مثل همین فلسطینی ها که بیش از نیم قرن در حال مذاکره هستند و هر روز بیشتر از دیروز به عقب رانده می شوند ولی با تمامی این حرف ها می گویند خیلی جدی و دارای برنامه ریزی هستیم و عنقریب دنیا را کن فیکون می کنیم !
معضل اساسی برای مذاکره با ویروس کرونا این است که من می دانم حرف حساب این ویروس چیست که در این صورت مذاکره یعنی کشک ! حتما می خواهد بگوید هوا را آلوده نکنید، هر جنبنده ای را نخورید ، درختان را قطع نکنید ، با افزودن بر جمعیت آدم ها منابع آبی و غذایی دنیا را کاهش ندهید و حرف هایی از این قبیل که اصلا و ابدا خریدار ندارد و زیر بار آن نخواهم رفت و بیشتر به مذاکره سران عرب می ماند که حتی از دل ائتلاف آنها هم اختلاف جوانه می زند و هیچ کدام حاضر نیست کش تنبان دیگری را گره بزند که یک وقت خجالت به بار نیاید ! بدون تردید شک ندارم که این ویروس جاسوس اولین کاری که می کند می گردد خط قرمزی پیدا می کند تا روی آن پا بگذارد .
منهم با این همه غیرت و حمیت ، پس از یک عمر ناموس داری اجازه نخواهم داد ویروسی که حتی به چشم هم دیده نمی شود و ما او را به حساب نمی آوریم دکان کسانی که من با آنها رودربایستی دارم را تخته کند .
حالا آمدیم و قرار شد چشم در چشم ویروس بدوزیم و به هم نگاه کنیم . آخر ما چه حرفی با ویروس داریم ؟ ویروسی که او را منحوس و جاسوس و کابوس و دقیانوس توصیف کرده ایم. ول کن بابا حوصله داری من از اولش هم اهل مذاکره نبودم
دیدگاهتان را بنویسید